دانلود رمان بارش آفتاب
دانلود رمان اجتماعی عاشقانه بارش آفتاب نوشته نسترن اکبریان با فرمت پی دی اف و لینک مستقیم از سایت ماه رمان، رمان بارش آفتاب pdf رایگان قسمت اول
نام رمان بارش آفتاب
نویسنده: نسترن اکبریان
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، مذهبی
هدف این رمان حمایت از تمام دختران ایرانی است که خانواده هایشان دچار افراط مذهبی هستند. همچنین نه به حجاب اجباری از هدف های اصلی رمان است و همچنین این رمان یک هدف راسخ دیگر در مسیر حمایت از طلبه های ایرانی دارد. انسان را انسانیت لازم است و دین، اجبار نیست!
انسان بودن چیست؟ نفس کشیدن میان دیار تنگیِ نفس چه سودی دارد؟ دخترکی که میان گودال اجبار غرق شده و سودای آزادی در سرش میپروراند، چگونه قدم کج نکند و مسیر را طبق راستیِ اجبارهایش گز کند؟آفتابی که تنها طلوعش بارش و غروبش اشک است، دستش را به دامان کدام احد بیاندازد که از سیاهی چشمانی کور، نجاتش دهد. دخترکی که غروب میکند و باز هم تن به اجبار میدهد، سر گشته در پس جبر و دار زندگی دست به کارهایی میزند که…
اگر پارسا را نادیده میگرفتم، علی نیز برای من اولین بود اما… اما ترس هایی که از بچگی در سرم کرده بودند، با وجود آنکه علی یک طلبه بود از تنها شدن با او در یک جاده خلوت، به هراس افتاده بودم و آن را هنگامی میفهمیدم که قدم به قدم داشتیم به آنجا نزدیک میشدیم.
گفته بود از او سوال بپرسم اما سوالی به ذهنم نمی آمد پس مبتدی ترین سوال ممکن را از او پرسیدم:
– شما چند سالتونه؟
تک خنده ای سر داد و خنده هایش در فضای خلوت خیابان پخش شد. دستی به موهای لختش کشید و با لحن شوخی سوال مرا پاسخ داد:
– پیرمرد شدم من سنم رو نمیگم. به نظر خودت چند سالمه؟
تجربه این چنین نزدیکی های لفظی را نداشتم و قلب بیجنبه و آدم ندیده ام داشت از شدت کوبش می ایستاد. دست هایم یخ زده بود و شاید تمام آنها به علت کمبود اعتماد به نفس بود…
بچگانه به نظر می رسید اما خود را بسیار پایین تر از او میدیدم و هرباری که نگاهم میکرد، میترسیدم نکند به دنبال عیبی در ظاهرم باشد. بی آنکه نگاهش کنم با گاز گرفتن لبم خیلی آرام گفتم:
– نمیدونم…
کمی سرعت قدم هایش را آهسته کرد و با در آوردن دستش از جیب شلوار مشکی رنگش، به ته ریش هایش دستس کشید و گفت:
– بیست و هفت سالمه.