اوج بگیر عزیزکم، بال ها و پرهایت را تا جایی که می توانی باز کن و از زمین فاصله بگیر، همین که هر روز موهای زمین را شانه بزنی کافی است، باور کن این پایین ها چیز زیبایی نیست. تا میتوانی از زمین دور شو. زمین جای زیبایی نیست، انسان هایش عقاب شکار می کنند.
انسان هایش قفسی از جنس زندان می سازند، من خوب میدانم که میله های قفس قلبت را می شکنند پس برو ایجانم. انسان هایش ذات خوبی ندارند، تا میبینند عقابی در حال پیشرفت و اوج گرفتن است با هر روشی او را از آسمان به زمین میکشند و محصورش می کنند، عقاب عزیزم تا جایی که می توانی از زمین فاصله بگیر، آنقدر بالا برو که کلاغ ها و مرغ های پر از حسادت نتوانند به گرد پایت برسند، پرواز کن عزیزکم، پرواز.
زمین خودش دوستَت دارد ولی چه کنم که انسان هایش و کلاغ ها و مرغ هایش از دور هم برایت خط و نشان می کشند. دل من هم پرواز می خواهد عزیزکم، دل من هم شوق پریدن دارد ولی میدانی، تا دست به کار میشوم تا بال های پروازم را بسازم با خنجری به طرفم خیز بر می دارند.
دل من هم شانه زدن به موهای زمین را می خواهد، ولی میدانی، اگر کرکس ها و کلاغ ها گذاشتند میآیم.
و، وای به حال کلاغ های حسودی که با چاپلوسی خودشان را خوب نشان میدهند و در آخر خنجر میزنند و وای به حال مرغ هایی که از حرص پرواز نکردن خودشان، قصد میکنند تا عقاب ها را از پرواز وا دارند. پس دوست من پرواز کن، پرواز! آنقدر بالا برو و پیشرفت کن که دیگر نه کلاغی باشد و نه کرکسی.
دانلود دلنوشتهی گذری به کوچه پس کوچههای ذهنم
دلنوشته: گذری به کوچه پس کوچه های ذهنم
نویسنده: سوگند آقائی
ژانر: تراژدی
تعداد صفحه: 60
دانلود دلنوشته گذری به کوچه پس کوچههای ذهنم از سوگند آقائی pdf، اندروید، لینک مستقیم دانلود رایگان
خلاصه: خواستم از دل بنویسم …
خواستم دوره کنم تمام خاطرات ناگفتهی دل را …
خواستم قدم بزنم در شهر قلبم، امّا …
نمیدانم چطور و نمیدانم چگونه سر از کوچه پس کوچههای ذهنم در آوردم، نمیدانم چه شد که در سطر به سطر نوشتههایم، ذهن محفل و مجلس ناگفتهها شد و من …
هنوز هم که هنوز است طلسم دروازههای دلم را نمیشکنم!
تمام قلب و جانم یک فلسفه بافی می خواهد، میخواهد فلسفه وار حرف بزند و من این زندگی مجهول را در فلسفه ها خلاصه می کنم…
پیشنهاد ما:
دانلود دلنوشته تبسم تلخ برای کامپیوتر و اندروید
بخشی از دلنوشته:
پرواز کن، پرواز!
آسمان چطور جایی است، عقاب زیبایم. باد چطور می وزد عزیزکم. آن بالا ها چقدر از منظره لذت میبری عزیزکم.
آسمان آبی و ابر های سفید را لمس کرده ای؟ دست های نرم و لطیف باد را گرفته ای، تا به حال موهای زمین را شانه زده ای؟ دست نوازش چه، بر سر زمین کشیده ای؟
اوج بگیر عزیزکم، بال ها و پرهایت را تا جایی که می توانی باز کن و از زمین فاصله بگیر، همین که هر روز موهای زمین را شانه بزنی کافی است، باور کن این پایین ها چیز زیبایی نیست. تا میتوانی از زمین دور شو. زمین جای زیبایی نیست، انسان هایش عقاب شکار می کنند.
انسان هایش قفسی از جنس زندان می سازند، من خوب میدانم که میله های قفس قلبت را می شکنند پس برو ایجانم. انسان هایش ذات خوبی ندارند، تا میبینند عقابی در حال پیشرفت و اوج گرفتن است با هر روشی او را از آسمان به زمین میکشند و محصورش می کنند، عقاب عزیزم تا جایی که می توانی از زمین فاصله بگیر، آنقدر بالا برو که کلاغ ها و مرغ های پر از حسادت نتوانند به گرد پایت برسند، پرواز کن عزیزکم، پرواز.
زمین خودش دوستَت دارد ولی چه کنم که انسان هایش و کلاغ ها و مرغ هایش از دور هم برایت خط و نشان می کشند. دل من هم پرواز می خواهد عزیزکم، دل من هم شوق پریدن دارد ولی میدانی، تا دست به کار میشوم تا بال های پروازم را بسازم با خنجری به طرفم خیز بر می دارند.
دل من هم شانه زدن به موهای زمین را می خواهد، ولی میدانی، اگر کرکس ها و کلاغ ها گذاشتند میآیم.
دل من هم عاشق اوج گرفتن و پیشرفت است، ولی میدانی، اگر شکار نشوم اوج می گیرم عزیزکم، تو به جای من پرواز کن، پرواز.
و، وای به حال کلاغ های حسودی که با چاپلوسی خودشان را خوب نشان میدهند و در آخر خنجر میزنند و وای به حال مرغ هایی که از حرص پرواز نکردن خودشان، قصد میکنند تا عقاب ها را از پرواز وا دارند. پس دوست من پرواز کن، پرواز! آنقدر بالا برو و پیشرفت کن که دیگر نه کلاغی باشد و نه کرکسی.
با تمام قُوایت اوج بگیر عزیزکم، اوج بگیر و پرواز کن، پرواز.
دانلود رمان عاشقانهخواندن
دانلود دلنوشته زندگی با طعمِ غَم برای کامپیوتر و اندروید
قدرت گرفته از افزونه نوشتههای مرتبط هوشمند
باکس دانلود
پاسخ دهید!