رمان اولین مرگ

https://mahroman.xyz/download-the-novel-the-first-death/

✾رمان: اولین مرگ
✾نویسنده: مبینا حاج سعید
✾ژانر: پلیسی، عاشقانه
✾هدف: ایجاد هیجان، نشان دادن زندگی شخصیت‌های بد
✾تعداد صفحه: 849

دانلود رمان عاشقانه به قلم مبینا حاج سعید PDF اندروید لینک مستقیم رایگان
خلاصه:
سرگرد ماهر سازمان نیروی انتظامی، با یک تصادف غیر عمد می‌میرد؛ البته این چیزیست که بقیه از آن خبر دارند، در حالی که مسئله پیچیده‌تر است!
سرگرد مُرده‌ی دیروز، تبدیل به رئیس باند امروز شده است که هدفی مهم دارد اما…

پیشنهاد ما:

دانلود رمان ریشه‌های مخفی

بخشی از کتاب:
پوزخندی زدم و درحالی که صدای فیلم اکشنی که دانلود کرده بودم، زیاد می‌کردم، گفتم:
– بیخیال کیوون! تو که اینقدر ترسو نبودی. سرهنگ هوامون رو داره. ببین چی میگم! پشتمون به پلیس گرمه! بعدشم، تو پای من رو توی این بازار شام باز کردی، یه قورت و نیمت هم باقیه؟ یعنی چقدر حال می‌داد با همین پوست پفکی که دستته، خفه‌ات می‌کردم!
پوفی کشید و درحالی که سعی می‌کرد داد بزنه تا بین صداهای تیر و تیراندازی تلویزیون، صداش رو  بشنوم، گفت:
– کم کن اون لامصب رو! میگم با یه مشت خلاف طرفیم، تو میگی پشتمون به پلیس گرمه؟! همین الان بریزن اینجا، پلیس‌ها سه سوت چجوری پیداشون میشه؟ می‌شنوی اصلا؟
به حرص خوردن‌هاش خندیدم و ریلکس یک چیپس دیگه توی دهنم انداختم.

هعی، یادش بخیر! یاد کیانا افتادم. بدبخت مثل این کیوون از دستم حرص می‌خورد. بابا دنیا دو روزه، چرا الکی حرص بخورم؟ ته تهش مرگه، دیگه بالاتر از سیاهی که رنگی نیست!
مطمئنم عذاب وجدان کیانا رو ول نکرده، بنده خدا! نقشه سرهنگ بود. والا اگه یه روز کیانا  رو ببینم، همه چی رو می‌اندازم گردن سرهنگ. به خدا بی‌گناه‌ترین بازیچه‌ این بازی منم؛ بازی‌ای که تموم نمیشه و فقط بازیکن‌هاش عوض میشن.
نمی‌دونم چند دقیقه به صفحه تلویزیون زل زده بودم و تو فکر بودم. یاد موقعی افتادم که خبر مرگم رو به خونواده‌م دادن؛ خونواده‌ای که به درد جرز لای دیوار هم نمی‌خورن! موقعی که تو سختی بودم کجا بودن؟ موقعی که تو بیمارستان پرسه می‌زدم و یه قرون پول تو جیبم نبود کدوم گوری بودن؟ وقتی من بدبخت دردهام رو با سیگار دود می‌کردم کجا بودن؟
بیچاره بابام! آخرش هم دو سال پیش سکته کرد و  مُرد. اشک تو چشم‌هام جمع شد. حالا به طور کامل هیچکس رو ندارم!
صدای تلویزیون کم شده بود. دست کیوان دور شونم حلقه شد. به سمتش برگشتم که لبخند تلخی زد.
– نبینم غمت رو داداش!
سیبک گلوم تکون خورد. داداش…
یعنی اگه کیوان رو نداشتم چه غلطی باید می‌کردم؟ هرچند خود بیشعورش منِ    بدبخت رو بدبخت‌تر کرد ولی درکل تنها همدمم اونه؛ کسی که تو سختی‌ها پیشم بود. میگن صد تا فامیل به گرد پای یه غریبه نمی‌رسن    ها! البته من از فامیل شانس نیاوردم.
یک    بسته دیگه چیپس از روی میز برداشتم و باز کردم.
– داداش اگه ناراحتی حرفی نیست ولی داری خفه میشی! می‌دونی چندمین چیپسیه که می‌خوری؟ آخر می‌میری خونت می‌افته گردن من، ببین کی گفتم!
***
با سر و صدایی که از هال می‌اومد، یه چشمم رو باز کردم. چند ثانیه طول کشید تا به خودم بیام.    نور از زیر در نمی‌زد. کیوان که هروقت بخواد بره دستشویی یا آب بخوره چراغ روشن می‌کنه؛ پس…

دانلود رمان عاشقانه
خواندن
دانلود رمان هانتر برای کامپیوتر و اندروید
باکس دانلود
به این پست امتیاز دهید.
دانلود رمان اولین مرگ اثر مبینا حاج سعید PDF با لینک مستقیم
5 از 1 رای
,,,,,,
مطالب زیر را حتما بخوانید

پاسخ دهید!