خلاصه: این رمان زندگی چندین و چند شخص و حکایت میکنه که نمیتونیم بگیم فرعیان یا اصلی. به دلیل طولانی بودن رمان به دو جلد تقسیم شده. جلد اول به یادت بیاور در مورد دختری به نام مهتاس! مهتایی که هویت داره ولی داره هویت یک آدم مرده رو یدک میکشه! نمیدونه کیه!؟ خانواده اش کی هستن! تو سردرگمیه تا اینکه سرنوشت کسی و جلوش قرار میده. کسی که در گذشته اون و میشناخته حالا اون فرد میخواد کمکش کنه و هویتش رو بهش برگردونه…اصلا این فرد چیکاره ی مهتاس؟ قصدش چیه؟با من همراه شین تا بفهمین این فرد قصدش چیه و برای چی سر راه مهتا قرار گرفته.
خاله دستم رو محکم گرفت و بردم داخل که تا نگاهم به حیاطشون افتاد لبخندی نشست گوشه ی لبم. پر از گل و گیاه، شمعدونی قرمز و سفید، گل رز قرمز و صورتی و درخت خرمالو و آلو با بنفشه های رنگ و وارنگ؛ یک تیکه بهشت بود. سه چهارتا پله میخورد میرفتی بالا و یک ایون خیلی بزرگ داشتن که تابستون سفره مینداختن و شامشون اونجا میخوردن، بالکن با نرده از حیاط جدا شده بود و پر گل شمعدونی بود. کفشهام رو درآوردم و وارد شدم که عمو با رویه باز اومد به استقبال.
عمو: سلام مهتا جان!
_سلام عموجان ببخشید مزاحمتون شدم!
اخمی چاشنی صورتش کرد و گفت: خجالت بکش اینجا خونه ی خودته!
صدای خاله ترانه که از من جلوتر وارد آشپزخونه شده بود اومد: محمد انقدر بچه رو سر پا نگه ندار!
عمو: بیا داخل دخترم!
همین طور که وارد هال میشدم صدام رو آوردم پایین و روبه عمو گفتم: راستی نمایشگاه گل و گیاهه.
عمو برگشت و با صدای آرومی گفت: اسمش هم نیار که اگه ترانه بفهمه بیچاره میشم.
خنده ی آرومی کردم و گفتم: شما اوکی و بدین که کی بریم، راضی کردن خاله با من.
خاله به شدت از گل بدش میاومد مخصوصا از بوی شمعدونی ولی عمو باز عاشق گل بود تا قبل اینکه من بیام یهدونه گل تو این خونه نبود ولی بخاطر وضعیت روحی من متین گفت گل و گیاه خیلی روی روحیه ی من تاثیر میذاره. خاله هم که این حرف و شنید اجازه داد و الان هم منتظر یک فرصته که گلهایی که عمو این همه بهشون میرسه رو بذاره سر خیابون. حالا بماند که عمو نمیدونه. پالتوم رو درآوردم و گفتم:نظرتون چیه؟
عمو:نمیدونم دخترم، من که همیشه وقتم آزاده!
لبخند موذیانه ای زدم و گفتم:پس قرارمون یکشنبه ساعت پنج عصر!
صدای خاله اومد : از الان بهت بگم مهتا من نمیذارم یک شاخه گل وارد خونه شه. این رو به محمدهم گفتم!
به عمو که خیلی سربه زیر نشسته بود نگاه کردم و گفتم: ترانه جون؟ تا حالا عمو از شما چیزی خواسته؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.