داستان رمان درمورد دختری به اسم آریساست که داره با سرنوشتش می جنگه.
این دختر عاشق می شه و تو تمام لحظه های زندگیش فقط چوب عشقشو می خوره.
عشق یا وابستگی؟ امیر، عاشق دختری به نام روناکه که اعتراف آریسا به امیر، باعث می شه روناک امیر رو ترک کنه.
اما آیا اونا دوباره کنار هم برمی گردن؟
امیر و آریسا… کنار هم…
ولی دو تا غریبه، روناک و حسام، کنار هم به اجبار…
آن گاه که در چنگالِ سرد و حریصِ مرگ، اسیر می شوی…
آن گاه که سیاهی بر وجودت غالب می شود و گمان می کنی راهِ گریزی نیست…
اما ناگاه دستی مهربان به سمت تو دراز می شود، دست خداوند بخشنده و مهربان…
همتا، دختری از جنس آرامش، مهربانی، صداقت…
اما ناخواسته هایی هست که وارد زندگیاش می شود، و تغییرش می دهد!
ناخواسته هایی که یک حس را به وجود میآورد.
تغییری که چشم ها را میگشاید.
تغییری از جنس دروغ!
فراموشی…
نویسنده: به نقل از همسر شهید و فرزند شهید سید علی حسینی
ژانر:عاشقانه، اجتماعی، مذهبی
تعداد صفحات:
خلاصه:
هانیه دختری است که برای رهایی از سختگیریهای پدرش و علیرغم اصرارهای او برای ازدواج با کسانی که معرفی می کنه، جوانی رو انتخاب میکنه که به شدت با تمام انتخابهای پدرش در تضاده و…
۲۵ سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد.
تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد، ولی آخرش به اسم تو ختم شد.
و من نمی دونستم بازی روزگار چه قدر ناعادلانه عمل می کنه.
اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی که باعث شد گلبرگ کهکشان یک آدم دیگه با یک هویت دیگه بشه!
رفتن به اون عمارت برای من همه چیز بود، چون به تو می رسید!
به تویی که زندگی رو ازم گرفتی.
به تویی که هویتم رو گرفتی! من فقط یک بازیگر ساده بودم با کلی خیال های رنگی که برای نبود تو خوشحالی می کرد.
من آدمی بودم که خودم رو بین نقاب سادگیِ یکی دیگه پنهان کردم تا به آخر زندگیِ تو برسم…
این رمان درباره دختریست که پیله ای از انزوا رو به سختی به دور خودش تنیده.
تا هیچ شخصی نتونه وارد خلوت و تنهایی هاش بشه.
تا از ورود هر مسافری به زندگیش جلوگیری کنه.
هر مسافری که یه بار دیگه باعث عروسک خیمه شب بازی شدن احساسش بشه.
تا راحتتر بتونه خاطرات شیرین مردی رو که با بی رحمی به اون بدترین خیانت ممکن رو کرد مرور کنه.
روز به روز این پیله تنهایی رو مستحکم تر می کنه تا بار دیگه غرورش خرد و تکه تکه نشه.
این دختر غروری داره به وسعت دریا، این دختر مغرور می بخشه، مهربونی می کنه، عشق می ورزه، اما همه ی خوبی هاش رو پشت غرورش پنهان می کنه…
هندز فری رو از تو گوشام در آوردم.
صدای داد و فریاد جواد و بابا فک کنم تا ده کوچه اونور ترم می رفت.
دیگه تو این خانواده داشتم جون به لب می شدم، همه چی شده بود پول.
همه چی شده بود طلبکارای بابا، همه جا شده بود دعوا و فحش و فحش کاری.
این بارم مثل همیشه یکی از دعواهای بین جواد و بابا بود سر نمی دونم چند هزار پول.
دیگه واسم عادی شده بود، تنها دل خوشیم مامان بود و رامین، بقیه ی داداشام که همه مثل بابا شده بودن که تموم زندگیشون خلاصه شده بود تو پول…
بازگشت هرمیس، یک پسر بیست و هشت ساله، مبتلا به بیماری دو شخصیتی به ایران و سایه انداختن برنامه ی طولانی مدتش برای انتقام، روی زندگی یک خانواده، داستان ساز میشه.
و در این مسیر کم کم پرده از معما های پنهان برداشته میشه که هرمیس می فهمه نقشش در این بازی، تنها قربانی بودنه!…
هر آدمی یه قصهای داره!
نمیدونم این قصه راسته یا دروغ، نمیدونم افسانه است یا واقعیت.
اما من میگم ذهن بشر به هر کجا سفر کنه، پس چیزی هست که حقیقت داشته باشه!
* رُز * افسانه یا واقعیت دختریست، دختر جان قصهی من!
میدونم گله میکنی و هر چقدر هم تلخی کنی، هر چقدر هم ناسازگار بگذاری واسه من، اما چی کار باید کرد وقتی سرنوشت خیلی پر زورتر از من هست!
رُز و همکلاسیهاش قرار به یه اردو برن، اتفاقاتی میافته که رُز از اونا جدا میشه و اسیر یه گرداب میشه.
اون گرداب دروازهای است به دنیای رازمینا…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.