دانلود رمان ماهت میشم برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان ماهت میشوم برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان ماهت میشم برای کامپیوتر و اندروید

نام رمان:

ماهت میشم

نویسنده:

یاسمن فرح‌زاده

خلاصه:

تمام دنیا دست در دست هم دادند تا از پا درم آورند. زندگی آن روی ناخوشش را به نمایش گذاشته و یکه‌تازی می‌کرد. من به مرز جنون رسیده و لب پرتگاه باختن به اتفاقات، قدم برمی‌داشتم.
لحظه‌ای نور ماه در دلم تابید! نوری عظیم که تمام قلب و چشمم را روشن نمود و به من، رویایی مهتابی بخشید! به تیرگی اطراف ماه نگریستم که اگر نبودند، روشنایی ماه به چشم نمی‌آمد. از لب افتادن برگشتم و تصمیم گرفتم… ماه باشم!

برشی از رمان:

“پنج سال بعد”

جلوی پنجره ایستادم و به بارون ملایمی که تو کوچه خلوت و کم تردد می‌بارید نگاه کردم. هوا خنک بود و صدای شرشر قطرات بارون چیزیِ که دلم می‌خواست بشنوم. لای پنجره رو باز کردم و اجازه دادم بوی بارون و خیابان توی بینیم بشینه.

همون خیابان کم تردد که هر روز مردمش خیلی زود به خواب میرند. صبح زود سرکار و غروب خونه و آخر هفته های پر رفت و آمد با مهمون های نزدیک و دورشون و بازم فردا همین چرخه ادامه داشت.

-خانم جان، با من کاری ندارید رفع زحمت کنم؟

نگاهم رو از تیرچراغ برق گرفتم. پلک هام رو بستم و تو ذهنم آرزو کردم تا لای پنجره بازه قاصد خوش‌خبرم سر برسه و بالاخره این روز های دلگیری من تموم بشه.

ولی انگار قاصدک کوچولو هم تو این طوفان راه گم کرده. بدون این‌که پلک هام رو تکون بدم، دست هام رو دو لبه پنجره چسبوندم و آروم گفتم:
-بابام غذا خورد؟

دست دست کردن زن خدمتکار زیادی طول کشید. این یعنی نخورده و بازم قراره گند بزنه تو اعصابِ متشنجم که با زور و التماس با نوای دلنشین بارون سعی در آروم کردنش داشتم. ثانیه ای نرمی چادرش از پشت به پاهای برهنم برخورد کرد و قلقلکم داد.

-چی بگم خانم جان! واسشون سوپ قارچ و سوپ ماهی درست کردم ولی نخوردن.

از شنیدن اسم غذاها لب هام به تمسخر تندی کش اومد.
-دلی، این غذاهارو کی گفته واسش درست کنی؟
کمی مکث کرد، انگار که خودش هم واسه جواب دادن دچار شک و ابهام شده باشه.

-آقا گفتن مقویه واسش درست کنم! ولی نمی‌دونم چرا نخورد. بدتر احساس کردم عصبانیشون کردم.

دلم می‌خواست به بچه بازی های اربابش بخندم. حتی از دور هم دلش برای آزار و اذیت بابا فرهاد لک زده.

-مهم نیست، دیگه این غذاهارو درست نکن. فقط روی میز یه لیست گذاشتم. فردا از کارت خودم خرج کن.

صدای قدم هاش رو شنیدم که چه طور با اون رو فرشی های اعصاب خرد کن روی بهم نزدیک تر شد.

-چشم می‌خرم. پولم آقا برام ریخته. نیازی نیست شما کارتتون رو بهم بدید. خودم همه چیزایی که…

قبل این‌که با پر حرفیش روی اعصابم راه بره گردنم رو سمتش چرخوندم و به صورت گندمیش که گرد و بانمک از چادرش بیرون زده نگاه کرد. با دیدن اخم های درهم و چشم های عصبیم حرفش رو بین راه قورت داد.

-گفتم کارت خودم. روشنه؟

به سختی نگاهش رو از زخم گردنم به زمین انداخت. با دست دو طرف چادرش رو گرفت و به لب های باریک و خشک شدش زبون کشید.
-اخه آقا ناراحت میشه!

خونسرد سمت پنجره برگشتم. به آسمون تیره و ابری، خیره شدم و با لحن جدی گفتم:

-به تخم کفترهای تو تراسم!
ریزه خندید. کم کم از سرمایی که در تنم داشت رسوب می‌کرد احساس لرز کردم. این هوا جون می‌داد برای قدم زدن.

یه بارون بی وقفه، یک خیابون بدون انتها و یک جفت پای خسته که از دنیا بریده باشه. بره تا جایی که جاده ها ادامه داره.

-برو خونه دلارام خانم! نگران غذای بابا نباش خودم حلش می کنم. با پولِ تو حسابتم برای بچه هات و خودت خرید کن.

-نمیشه که خانم جان!
لبخند بی معنی روی لب هام نشست، دیگه سرما جزو بدنم شده. لرزم گرفت ولی بازم با سماجت جلوی سوزش ایستادم. سوز سرما، سوز طوفان، سوز آتش! این سوزا برای من بی معنی شده.

-چرا میشه.

چرخیدم و روبه روش ایستادم. نگاه مبهوت و خجالت زدش رو به سختی از روی زخمم به موهای بازم که دورم کردن انداخت.

-واسه دخترت کفش ورنی مشکی بخر. پسرتم فوتبال دوست داره کتونی سفید بگیر یا قرمز! همشم مارک باشه بزار جلوی دوستاش پز بده. دخترت چند سالشه دلی؟

گونه های خط افتاده‌اش سرخ شد. بند چادرش رو محکم تر کشید و با خجالت نجوا کرد.
-هجده سالشه خانم جان!
زیر لب سنش رو مرور کردم. هجده ساله! پنج سال پیش همسن من بود. صورتم درهم جمع شد و با حرص پیش خودم تکرار کردم.

-از این سن متنفرم!

سن مسخره ای بود، درست اوج دوران بلوغ به حساب میاد و من تو اوجش، سکته کامل رو یک بار رد کردم. خندم گرفت، هیستریک خندیدم. دلارام با تعجب نگاهم می کرد و ناخواسته به زخمم زل میزد.

پیشنهاد سایت ماه رمان:

دانلود رمان رویای چشم آبی برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان پانیتور برای کامپیوتر و اندروید

 

خواندن
دانلود رمان قاتل سریالی برای کامپیوتر و اندروید

 

دانلود رمان عاشقانه
به این پست امتیاز دهید.
دانلود رمان ماهت میشم برای کامپیوتر و اندروید
4.5 از 52 رای
,,,,,,
مطالب زیر را حتما بخوانید

پاسخ دهید!