تولد را در خانهی خودش نگرفته بود.
نمیدانم چرا اصرار داشت در آن جمع زندگی کنیم.
صدای آهنگ بلند بود و مطمئن نبودم صدای زنگ را بشنوند.
از خداخواسته، داخل شدم و خدا را شکر کردم که حسابی به خودم رسیدم.
خدمتکاری به سراغم آمد و خوشآمد گفت.
به طرفش که رفتم، فوری مرا دید.
نفسش را محکم به بیرون فوت کرد.
دانلود رمان تو را در بازوان خویش خواهم دید برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان تو را در بازوان خویش خواهم دید برای کامپیوتر و اندروید
—-✿❀نام کتاب: تو را در بازوان خویش خواهم دید❀✿—-
—-✿❀نویسنده: سامان شکیبا❀✿—-
—-✿❀ژانر: عاشقانه، اجتماعی❀✿—-
—-✿❀خلاصه❀✿—
در تب دوست داشتنت، خیس عرق شدم و باز از دویدن به سوی تو دست نکشیدم. عشق یواشکیمان به قدری ملس بود که نتوان دل کند از تو و هر چه اطراف تو پراکنده است. اما دنیا همیشه به کام آدمی نمیچرخد؛ بهخصوص اگر عاشق هم باشی؛ که دنیا حسادتش بگیرد و هی سنگ جلوی پایت بیاندازد. من و تو اینقدری قوی هستیم که دوام بیاوریم تا با هم بودن؟
پاسخ دهید!