ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه

دانلود رمان گردنکش

دانلود رمان گردنکش

دانلود رمان گردنکش

…*دانلود رمان گردنکش*…

—-✿❀ نویسنده: یاسمن25 ❀✿—-
—-✿❀ ژانر: عاشقانه، اجتماعی❀✿—-
—-✿❀ تعداد صفحات: 123 ❀✿—-
—-✿❀ خلاصه ❀✿—-
رادوین، دانیال و آرمان سه تا برادرن ولی نه برادرهای واقعی، بلکه برادرهای خونی. بچه‌های ارشد و میراث دارهای خاندان بزرگ کارا. پسرهایی که از شدت غرور خدا رو بنده نیستن! از شش سالگی با هم قسم خوردن که به هیچ عنوان هم دیگه رو تنها نزارن؛ چه تو شادی‌هاشون، چه تو غم‌هاشون. قسم خوردن برادرهای خونی همدیگه باشن. ماجرای اصلی تو شب عروسی رادوین اتفاق میوفته. وقتی آرمان و دانیال بهترین شب زندگی اون پسر رو به عذاب آورترین شب زندگیش تبدیل می‌کنن. زندگی برای این سه برادر چه سرنوشتی رو رقم خواهد زد؟


—-✿❀ مقدمه ❀✿—-

به عاشقان و معشوقه‌های شهر بگویید…

دلبری برای یکدیگر را…

بگذارند به وقت تنهایی‌‌‌‌شان!

خیابان، مترو و تاکسی جای دست کشیدن روی ابرو…

سر روی شانه گذاشتن و لمس شال و گیسو نیست…

شاید یک نفر چشمانش را بست…

شاید یک نفر خاطرش پر کشید…

شاید یک نفر دلش رفت…

شاید یک نفر دلش تنگ شد!

—-✿❀ بخشی از رمان گردنکش❀✿—-

نگاهی به کت‌و‌شلوار خوش دوختی که به تن داشت انداخت و سری از روی اشتیاق براش تکون داد.

_ عالی شدی داداش رادوین حقا که انگار برای خودت دوختنش!

رادوین کمی جلوی آیینه‌ی قدی که رو به روش بود خم شد و سعی در صاف کردن موهای مشکی رنگش داشت.

_ مزه نریز دانیال، خوب می‌دونی خام این حرف‌ها نمیشم تا زمانی که شیرینی دومادی خودت رو نخوردم.

صدای تقی که به در خورد، توجه دو برادر رو سمت خودش جلب کرد. در تا نیمه باز شد و برادر کوچک‌ترشون آرمان که پشت در منتظر ایستاده بود، در رو کامل باز کرد و با بلند شدن صدای رادوین وارد اتاق شد. نیشخند پر رنگی به روی لب‌هاش خودنمایی می‌کرد.

_ حالا جدی، جدی داداش رادوین ما امشب عروسیشه!

دانیال خودش رو به آرمان رسوند و رخ به رخش ایستاد براندازش کرد.

_ فعلا که این جور به نظر می‌رسه.

رادوین کمی از آیینه فاصله گرفت و سری از روی تاسف برای دو برادرش تکون داد.

_ خدا آخر عاقبت ما رو با شما دو تا بخیر کنه.

در اتاق رو باز کرد و از اتاق پرو بیرون رفت. پشت سرش دانیال و آرمان هم از اتاق بیرون اومدن. جمعیت داخل تالار به محض ورود سه برادر سرشون رو به طرف اون‌ها چرخوندن و هر کسی زیر لب چیزی زمزمه می‌کرد، فرهاد کارا پدر رادوین دانیال و آرمان به طرف سه پسرش رفت و لبخند دندون نمایی تحویلشون داد.

_ ماشالله به پسر خوشتیپم، مردی شدی برای خودت!

دانلود رمان عاشقانه

خواندن
دانلود ر‌مان قضاوتم نکن اثر نسترن رضوانی PDF با لینک مستقیم
  • برچسب ها:
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

مطالب پر لایک
  • مطلبی وجود ندارد !
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
  • adminسلام فایل رمان به ایمیل شما ارسال شد....
  • ساراسلام من مبلغ پرداخت کردم ولی برام دانلود نشده...
  • ناشناسچه قدر زیبا ایکاش شهلا و استاد شاهرخی با هم عروسی میکردن خیلی بده آدمو بذارن تو...
  • Fateme mohammadiسلام دریا جان رمانت خیلی عالی بود بهتر از این نمیشد ولی حیف شد عشق تو با شایان ا...
  • کریمیادامش کجاس...
  • atefehچطور میشه دانلود کرد?...
  • فاطمهعالی...
  • یکتاعالی...
  • م.هتنکس...
  • سرمان ننویسی بهتره.مزخرف...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.