ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه

دانلود رمان پیش مرگ ارباب

این رمان حذف شد!

نویسنده: taranom25

زانر: عاشقانه

مقدمه:

بلوط دختر خدمتکاری که با پدرانه های صاحب خونه بزرگ شده بود. پدری که پدر واقعیش نبود، ولی هنوزش براش بیشتز از یه پدر مهم بود.

دست سرنوشت پدر را بلاخره از بلوط گرفت و او را با دو برادر خوانده تنها گذاشت.

برادر هایی که پسر صاحب خانه بودن و برادرانه خرجش کرده بودن. یکی از پسرها قصد بیرون انداختن بلوط  را در سر داشت…

بخشی از داستان:

این حرف ها درمان درد بی درمان بلوط نبود . بلوط پدری را می خواست که پدرش نبود اما پدرانه خرجش می کرد
. بلوط همایون خان را می خواست . دلش اربابی را می خواست که ارباب
بود اما از تمام زیردستانش خاکی تر بود و چه سخت بود ندیدن هر روزه لبخند آرامش بخش همایون خان و چه
عذاب آور بود نشنیدن هر روزه ی ” بلوط جان ” از زبانش چرا که دیگر
نبود و هرگز نخواهد آمد .
و دورتر از این دو داغ دیده عضو سوم خانواده پوزخند به لب ایستاده بود و مهر و محبت برادرش را به دختر مه
لقا نگاه می کرد و انگار اصال این دختر زیادی بود در نظرش . پوزخندش
پررنگ تر شد و گفت :
– باالخره من ارباب شدم .
و چه مصیبتی برای بلوط باالتر از این بود که اربابزاده ی روزهای قبل اکنون ارباب روزهای سخت شده است .
هوراد رویش را برگرداند و به داخل برگشت .
بلوط و هوتن متوجه حضور هوراد نشدند و این تنها هوراد بود که با دیدن صمیمیت آنها به نقشه اش گوشه و
زاویه ی بیشتر و پُر رنگ و لعاب تری می داد .
هوتن دستش را مقابل بلوطی که از غم فراق همایون خان بُق کرده بود دراز کرد .
– دستت و بده من بلند شو بریم تو پیش بقیه . خوب نیست تنهاشون بزاریم . ناسالمتی مجس عزاداری مالِ
ماست . بابا هم راضی نیست انقدر بی تابیش رو می کنی .
بلوط با همان چشم های قرمز که دل و دین هوتن را می برد از جا بلند شد . دست های سردش را به چشم های
جاری اش کشید و با چند حرکت آنها را پاک کرد .
دست هوتن را گرفت و با هم به عمارت برگشتند و از همان در مخفی وارد آشپزخانه شدند .
هنوز خوب داخل نشده بودند که فرشته با آن لباس مشکی مقابلشان ظاهر شد و با لبخند مهربانی رو به بلوط
گفت :
– میای کمکم میوه ها رو بچینیم ؟
بلوط به تکان دادن سر اکتفا کرد و هوتن هم با وقار و آرامش خاصی از آشپزخانه خارج شد .
فرشته دختر زینت خانوم بهترین دوست بلوط در این عمارت بود و اصال مگر میشد فرشته از بلوط چیزی بخواهد
و بلوط به این دخترک دوست داشتنی نه بگوید

پیشنهاد سایت ماه رمان:

دانلود رمان برزخ اما

دانلود رمان از تو می گریزم

این رمان حذف شد!

دانلود رمان عاشقانه

خواندن
دانلود رمان تاوان عشق
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

مطالب پر لایک
  • مطلبی وجود ندارد !
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
  • adminسلام فایل رمان به ایمیل شما ارسال شد....
  • ساراسلام من مبلغ پرداخت کردم ولی برام دانلود نشده...
  • ناشناسچه قدر زیبا ایکاش شهلا و استاد شاهرخی با هم عروسی میکردن خیلی بده آدمو بذارن تو...
  • Fateme mohammadiسلام دریا جان رمانت خیلی عالی بود بهتر از این نمیشد ولی حیف شد عشق تو با شایان ا...
  • کریمیادامش کجاس...
  • atefehچطور میشه دانلود کرد?...
  • فاطمهعالی...
  • یکتاعالی...
  • م.هتنکس...
  • سرمان ننویسی بهتره.مزخرف...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.