انشتین می گوید: در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد. اما قبل از پا گذاشتن درون چاه، می توان به عواقب آن نیز اندیشید. لجبازی یا جاهلیت؟! کدام یک می تواند ما را از تقرب به خداوند بعید کند؟ زندگی دختری که در خانواده ای پایبند به اصول مذهبی و رعایت آداب و رسوم و عرف جامعه به دنیا آمده؛ اما مخالف سرسخت عقاید خانواده اش است. دوراهی عشق و نادانی؛ کدام را برخواهد گزید؟
عشقی که قصد نزدیک کردن او به خدا را دارد و جهالتی که باعث دور شدن هر چه سریع تر از او می شود.
اما با یکی بود و دیگری تا ابد کنارش ماند به پایان برسد
میخواهم کلاغ قصه من و تو، انتهای داستان به خانهاش برسد
اصلا میخواهم جوری عاشق هم باشیم که از این به بعد قصه لیلی و مجنون را فراموش کنند
و از من و تو برای عاشقی یاد کنند …
تو مرا میفهمی
من تو را میخواهم
و همین سادهترین قصه یک انسان است
تو مرا میخوانی
من تو را نابترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی
تا ابد در دل من میماند
—-✿❀ بخشی از رمان پلاک یادگاری ❀✿—-
رژکالباسیاش را عصبانیترویلبانش کشیدو نگاهیبه آیینهانداخت. اخم هایشرا در هم کشیدو از اتاق بیرونرفت. پدرش با دیدناو، لبخندیتلخ بر رویلبانش جاریساخت و با باز و بسته کردن چشمانش اجازه یخروج از منزل را صادر کرد. کفش هایشرا پوشیدو سرگردان در کوچهراه افتاد. ساعت دوازده ظهر بود و در حال قدم زدن. گوییتنها قصدش آزار دادن پدر پیرو ناتوانش بود که بااینوضع در خیابانها میچرخید. با صدایپایی،سرش را به عقب چرخاند که گربه ایدیدکه به دنبال او راه افتاده بود.بهسمت گربه رفت که پا به فرار گذاشت. در کوچه به دنبالش میدویدو میگفت:وایستا! وایستاکاریتندارم.اماگربه همچنان با سرعت میدوید،با دیدنسوراخیکه در درخت نزدیکشبود، سریعبه داخل آن رفت و از آن نگاهیبه زینبانداخت._ نذاشتیکه بگیرمت؛لااقل بمون یهعکس خوشگل ازت بندازم.بچهگربه که انگار حرف هایزینبرا میفهمید،با نگاهیمظلوم به دوربینتلفنش زل زد. عکس هاییبا زوایایمختلف از او انداختو بلند شد. به عکس هاییکه گرفته بود، نگاهیانداخت. گربه ایخاکستریبا راه راه هایمشکی،چشمان طوسی؛همان رنگ مورد علاقه یزینب. عکس هایخوبیشده بود. موبایلشرا در جیببزرگش انداخت و مشغول قدم زدن شد. از کیفدست گرفتن، متنفر بود برایهمینتمام مانتوهایشرا جیبدار انتخاب میکرد.بادیدنمهرسا که از دور به او نزدیکمیشد، دستیبرایشتکان داد و قدم هایشرا سرعت بخشید. مهرسا صمیمیترینو قدیمیتریندوستش بود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.