دنیل سرگردی جوان اما با تجربه است که به صورت مخفی اطلاعات جمع آوری می کند.
اما همه چیز از جایی شروع می شود که دنیل وارد خانه ای در خیابان وال استریت می شود که این کار او معما ها را آغاز می کند و…
—-✿❀ بخشی از رمان وال استریت پلاک ۲۴ ❀✿—-
اولاز همه پالتوم رو با روپوش سفید عوض کردم و بعد کیفم رو داخل قفسه گذاشتم. به سمت اتاق عمو ویکی رفتم و بعد از در زدن وارد شدم. لبخند پررنگ یزدم: -سلام عمو جان.صندلیشرو برگردوند و عینکشرو از روی میز به چشمش زد. -اوه سلام ملی ،حالت چطوره؟-خوبم شما خوبین؟ طبقمعمول شکلاتی از قندون رو یمیزش برداشت و به سمتم گرفت؛ یادمهاز وقتی که بچه بودم هر موقع هم رو مید ید یمبهم شکلات میداد. -هوا عالیه و حال منم مثل هوا؛ چطوره روزت رو با اینش ی رینکنی دختر کوچولو؟ چند قدم جلوتر رفتم و شکلات رو گرفتم. -ممنونم، کاری ندارین؟ -نه میتونی بر ی .وسط قاب در بودم که گفت: -ملینا.سرمرو به طرفش چرخوندم که مکث کوتاهیکرد و ادامه داد: -هیچیبعدا در موردش حرف می زنی م .سرمرو تکون دادم و از اتاق خارج شدم.پدرو من و عمو ویکیهمکلاس یدوران دبیرستانبودن و روز به روز رابطشون باهم بهتر می شد تا حد ی که ما هر روز هم رو مید ید یم. اما خب دق یقاسه سال پیشوقت یمسافرت بود یمماش ینبابا تصادف میکنه و مامان و بابا و همسر عمو از دنیامیرن .از اون تصادف فقط من و عمو و پسرش ویلی سالم موند یمو برای همینعمو تا مدت یکه شرایط روحینا مناسبیداشتم ازم مراقبت کرد و بعد یکی از خونه هاش رو به من داد تا مستقل زندگ یکنم.
-خانوم حالتون خوبه؟ ازفکر و خیال بیرونا ومدم و به دختر یکه مقابلم بود چشم دوختم. -متاسفم متوجه حضورتون نشدم، شما روی اینصندلی بشینینو آستینتون رو بالا بزنینتا من آماده شم. بهصندلی رو به رو اشاره کردم و بلند شدم. از داخل کشو یهسرنگ و مقداریپنبه الکل یدر آوردم. آخهتا کی اینجا مسئول خون گ یری باشم؟ باید با عمو مجدد در موردش صحبت می کردم. ساعتتقریباپنج عصر رو نشون م یداد و وقت خونه رفتن بود. وسایلمرو جمع کردم و لباسم رو عوض کردم. به سمت اتاق عمو رفتم تا خدافظی کنم اما مشغول صحبت با تلفن بود و توجهم به مکالمش جلب شد. -فردا س اعت سه منتظرتونم…نگران نباش ینمیفرستمشونبرن…اون بستگ یبه اینداره که چه چی زی همراهتون باشه! توفکر رفتم؛ اون از چی حرف می زد؟ البته به من ربطی نداشت برایهمیندر زدم و وارد شدم.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.