میل ندارم
آریا اونجوری که نمیشه بری شرکت.دیشب هم شام نخوردی.
-آنا رو اعصابم نرو میگم نمیخورم یعنی نمیخورم
یه شکالت و یه لیوان آب پرتغال برداشتموبا قدم های تند به طرف آریا رفتم که داشت کتشو جلو آینه تنش میکردچشم.
پشت سرش لیوانو گرفتم باال که حدودا وقتی برگرده بزارم تو دهنش وصداش زدم.آریااین مال توئه برگشت که دقیقا
آب میوه روبروی دهنش بود.میخواست اعتراض کنه که لبه لیوانو فشار دادم به لباش تورو خدا جون آرمان بخور تا
وسطاش با اخم خوردوشکالتم گذاشتم تو جیبشو سرشو عقب کشید.
-این کارا و لوس بازیا یعنی چی ها؟
رفتم سمت در و درو باز کردم و به حالت تعظیم خودمو خم کردم دستمو رو به بیرون گرفتم و گفتم بفرماییدنوش جان!
اعالحضرت.به جرات میتونم بگم خندش گرفت اما لبو تکون نداد فقط یکم چشمش جمع شد.
اتاق آری چشم قشنگو تمیز کنم.رفتم تو اتاقو کمدو مرتب کردم و بعد رخت چرکاشو اوردم انداختم تو لباس شوییظهر نمیام خونه.و رفت تو آسانسور منم بهش خیره شدم تا درو بست منم درو بستم و اومدم تو .تصمیم گرفتم برم
وباز برگشتم جاروبرقی کشیدم وبعد شروع کردم به تمیز کردن کتاب هایی که چندتایی ازش آلبوم عکس بود دوتا
از آلبوما مختص به زیبا بود یکی که خانوادگی بود واقعا قشنگ بود تو اون عکسا متوجه شدم که آریا رابطه خوبی با
خانوادش داشته اما االن کجا و اون موقع کجا یعنی انقدر عاشق زیبا بود که چشم رو عزیز ترین کساش بست آلبوم
تموم شدو رفتم سراغ آلبوم بعدیش که عکسای زیبا خانم بود هه اونم چه عکسایی همه مدلی با آریا داشت .با
ش.و.ر.ت.و.سو.تی.ن.که کنار ساحل فقط یه مانتو بهاره تنش بودویه ویال پشت سرش این محتوای عکس بود و لب
گرفتن هه. بعدپایین عکسا نوشته بود تقدیمی ب عشقم. چقدر با حیا
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.