دانلود رمان هرمیس
نویسنده: پگاه رستمی فرد
ژانر: عاشقانه، معمایی، جنایی
تعداد صفحات: 990
خلاصه:
بازگشت هرمیس، یک پسر بیست و هشت ساله، مبتلا به بیماری دو شخصیتی به ایران و سایه انداختن برنامه ی طولانی مدتش برای انتقام، روی زندگی یک خانواده، داستان ساز میشه.
و در این مسیر کم کم پرده از معما های پنهان برداشته میشه که هرمیس می فهمه نقشش در این بازی، تنها قربانی بودنه!…
بخشی از داستان:
من که بدتو نمی خوام . گریه کن . زار بزن و عزاداری کن اما یکم هم به فکر خودت باش
و تالش کن که این روزا زود تر بگذرن .
خلوص و نیت پاکش را احساس می کردم . برای تشکر حد اقل کاری که می توانستم
انجام دهم را اجرا کردم و بعد از فشردن دستش گفتم :
مرسی که به فکرمی . لبخند تلخی زد و گفت :
مرسی که بعد از دو هفته یه نگاه هم به من انداختی! با تعجب نگاهش کردم .
این مدت حتی یک بار به چشمام نگاه نکردی . غصه داره از کل هیکلت بیرون می ریزه اونوقت چشماتو پنهان می کنی؟
با همان لبخند هر دو دستش را دور صورتم گذاشت و گفت :
خوشگل مغرور من! با هم بریم یه جایی یه چیز خوشمزه بخوریم؟ مهمون من . خواستم مخالفت کنم اما فرصت نداد و گفت :
حرف نباشه . امروز تا شب در خدمت خودمی . از کالسی که غیر از ما کسی در آن نمانده بود خارج شدیم و به طرف سالن اصلی
دانشکده به راه افتادیم . در انتهای راهرو به طرف سالن پیچیدیم و با دیدن استاد که به
دیوار تکیه داده بود و گویا انتظار ما را می کشید ، هر دو سر جایمان متوقف شدیم .
تکیه اش را از دیوار گرفت و زیر نگاه سنگین من و نیلوفر ، با همان ابهت و وقار
همیشگی به طرفمان آمد .
باالخره آن مسافت کوتاه را با قدم های محکم ولی با حوصله اش ، پیمود . رو به نیلوفر
کرد و گفت :
خانم نجفی با اجازت امروز می خوام دوستتو ازت قرض بگیرم . نیلوفر با همان حالت های مسخره و بی پروای خود چشم هایش
را گرد کرد و رو به
معین گفت :
جانم؟ مگه پاک کنه که قرض بگیرین آقای ماهانی؟ عجبا! چه دوره زمونه ای شده به دوست آدم هم رحم نمی کنن !
پاسخ دهید!