رادان :من به همه وام میدم ولی شما خاص هستید.
به پشت میز خودش رفت و با یه لبخند مسخره مشغول نوشتن چک شد. چک رو باالگرفتگ فت:
رادان :به شرطی این رو میدمکه…
****
حسابی اعصابم خراب بود . به
افیسم رسیدم. از چهره و طرز نفس کشیدنم معلوم بود که حسابی عصبی ام! کسی حق نطق
کردن نداشت.
در رو محکم بهم کوبیدم . بایدعصبانیتم رو خالی میکردم . لیوان خالی قهوه رو به سمتپنجره پرت کردم که صدای بدی ایجاد
کرد. پنجرههزار تیکه شده بود. کسی در رو باز کردو گ فت:
رزا:هلن!
هلن :بیرون رزا !
رزا: ولی …
هلن: گ فتم بیرون !!
****
پشت میزم نشسته بودم که صدای عربده مردی رعشه به جانم انداخت. تش
در اتاق به شدت باز شد و چهره ا خوشنویس
خودنمای کرد.
تش
ا بودم . جرعه ای از لیوان قهوه تلخم خوردم . بخاطر شکستگی پنجره سوز بدی تو اتاق میزد . تو ماه ذر
ا بودیم این
سوز سرد خیلی بعیدبود.
تش
ا : چیه … چرا حرف نمی زنی ؟ … نکنه ترسیدی؟
دیگهعصبی شده بودم من از هیچ مردی نمی ترسیدم . لیوان قهوه رو روی میز گذاشتم و از پشت میز بلند شدم و با اخم غلیظی
گ فتم:
هلن: حد خودتون رو بدونید.
تش
ا با دادگ فت: چراقردادرو فسخ کردی ؟ … چرا سودشرکت برات مهم نیست؟ هان؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.