داستان این رمان حکایت مردی است که مجهول بودنش، هیزم میشود و جرقهی کنجکاوی را شعلهور میکند.
رهان از سردی چشمان دخترک یخ کرد . یک لحظه دلش لرزید . ترسیده بود؟ رهان زبده؟
دانلود رمان مرد ماورائی
این رمان حذف شد
ساغر
نویسنده عزیز واقعا دوست ندارم انگیزتو ب ای نوشتن رمان از بین ببرم به نظرم ایده کلی رمانت جذاب بود ولی باید بیشتر روی پرورش دادن موضوع کار کنی❤