دانلود رمان قمار به شرط چشمانت
این رمان حذف شد!
نویسنده: badri
ژانر: عاشقانه، جنایی
تعداد صفحات: 267
بخشی از داستان:
چی شده بهار؟
همون جور با گریه روبه خاله و فرید زیر لب گفتم : – سرطان … خاله هم مثل من زیر لب گفت : س…سرطان؟
– باید عمل بشه؛اما هزینش … از بهت که در اومد دست روی شونم گذاشت و گفت : – امیدت به خداباشه بهار.من برا روز مبادا یه مقدار پول پس انداز کردم.انشاالله زود عملش میکنن و خوب میشه…صبر کن
الان میام . لبخندی زدم و زیر لب گفتم : – ممنون … کنار باغچه نشستم.فرید اومد و با فاصله ازم نشست و بهم خیره شد . – ایشالا همه چی درست میشه . چیزی نگفتم و سرم رو بین دستام گرفتم.یه دفعه با صدای در خونه از جا پریدم . میدونستم هیچ کس کلید این خونه رو نداره
جز هاشم شوهر خالم .. تا یادم میومد هاشم همیشه مست بود و اغلب هم خونه نبود و فکر نمیکردم این موقع روز پیداش بشه!ولی از شانس گند
من … وقتی دیدمش متوجه شدم که حال و اوضاع خوبی نداره . مثل همیشه مست بود و وقتی منو دید با چشای خمار و متعجبش بهم خیره شد . همون موقع خاله با کیف تو دستش از خونه اومد بیرون.وقتی با هاشم روبه رو شد ایستاد و متعجب و عصبانی بهش خیره
موند. میدونستم دل خوشی ازش نداره.حقم داشت ! دست بزن داشت و همیشه خاله و فرید رو اذیت میکرد.اما حالا که فرید بزرگ شده بود جلوش میایستاد بازم کم نمیاورد.
هاشم نگاهش به کیف تو دست خاله افتاد و بعدش عصبانی نگاهش رو به من انداخت. انگار فهمید! آنچنان فریادی زد که
چهارستون بدنم لرزید . – این دختره اینجا چی میخواد؟
خاله با تته پته گفت : – اومده بود … هاشم پوزخندی زد و وسط حرفش پرید . – اومده بود گدایی؟ ! با این حرفش بغض گلوم رو چنگ انداخت اما ترسیدم حرفی بزنم .
پیشنهاد سایت ماه رمان:
دانلود رمان زلزله ی مخرب برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان حجاب من برای کامپیوتر و اندروید
این رمان حذف شد!