دانلود رمان عابر بی سایه
این رمان حذف شد!
نویسنده: زینب ایلخانی
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: 1480
بخشی از داستان:
هرچه قدر مامان از کودکی ستتعی کرده بود با تغذیه مناستتتب قد و هی لم را تقویت کند موفق نشده بود، ولی خودم هی لم را دوست داشتم سوشا هم از تفاو قدى مان ناراضی نبود. چه قدر دغدغه هاى آن روزهایم کوچک بود…
***
با شروع رسمی کارم در بیمارستان بهانه جویی هاى سوشا شروع شد مدام از این ه براید کم وقت میگزارم ش ایت می رد تقریبا یک شب در میان قهر می ردیم کارم رادوست داشتم دلم نمیخواست حتی ذره اى از تمرکزم در کارم کم شود،
صنم به تازگی در بیمارستان با مسئول اتاق عمل وارد رابطه عاطفی شده بود که بعد از چند ماه جدا شدند، حال و روز خوبی نداشت؛ فشارش افتاده بود و از فرط گریه چشم هاید باز نمیشد، باورم نمیشد جدایی از یک مرد این دختر را چنین از پاى در آورده باشتتتد!
هرچه قدر دلدارى اش میدادم بی نتیجه بود،میان گریه جمله اى را به زبان آورد که مرا ساعت ها درگیر ف ر کرد _ اگه سوشا ولت کنه حال و روز مثل من نمیشه؟! واقعا جوابم براى سوالد منفی بود سوشا را دوست داشتم،جزئی از زندگی ام بود اما ماندن که زورى نیست!اگر روزى مرا نخواستتت و رفت شتتاید ناراحت شتتوم ولی قطعا من هی ستتعی می نم نخواهم اش و بروم من حرفهاى صنم را نمیفهمیدم ،چرا که شاید عاشق نبودم،عز نفسم اجازه نمیداد مثل صنم براى کسی که مرا نخواسته است اشک بریزم چه میدانستم روزى…
عصر آن روز با وجود این ه قهر بودیم ،سوشا تماس گرفت سعی کردم جدى تر برخورد کنم این قهرهاید واقعا اذیتم می رد
_ بله
_ سلام جوجو ( این یعنی آشتی؟!)
_ سلام چرا بهم نگفتی آقا گبره ِ
_ ا
_ واقعا هم گربه اى بعدم عمه ا بی چشم و روئه ، بره ُ
_ گربه نه و گ
_ نه اتفاقا زن قدر دان محبتیه
_ یعنی من نیستم دیگه؟
پیشنهاد سایت ماه رمان:
دانلود رمان بلندی های بادگیر( عشق هرگز نمیمیرد) برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان بار دیگر شهری که دوست می داشتم برای کامپیوتر و اندروید
این رمان حذف شد!