دانلود رمان طوفان تاریکی( جلد سوم رمان زاده تاریکی)
این رمان حذف شد
نویسنده: ldkh
ژانر: تخیلی، ترسناک
تعداد صفحات: 380
بخشی از داستان:
بعد پیاده شد و در رو بست. به جای خالیش زل زدم. این دختر عجیب من رو بهیاد معصومیت توی
چشمهای آرمیتا میانداخت. آرمیتا! لبخند تلخی روی لبم شکل گرفت. اون االن باید حدود ۸1 سالش
باشه. چشمهام رو محکم روی هم فشار دادم و سرم رو به صندلی تکیه دادم. تینا من رو بهیاد گذشتهام
انداخته بود. بهیاد الکسی که ازم جداش کرده بودن، به یاد اولین خواهرم، به یاد نفرتانگیزترین شخص
توی اون سرزمین. کسی که باعث رفتن من و جدا شدن من از باارزشترین کسهام شد؛ دیانا!
با آوردن اسمش توی ذهنم حس بدی به عالوهی خشم و انتقام توی قلبم پیچید. چشمهام رو که ازش
شعلهی خشم میبارید باز کردم. فرمون رو توی دستم فشردم؛ اونقدر که صدای ترق ترق استخونهام
رو میشنیدم. دندونهام رو روی هم ساییدم. این حس نفرت، همیشه و همهجا باهام بود و توی این
هشت سال نه تنها ازش کم نشده بود، بلکه بیشتر هم شده بود. وقتی به یاد سختیهایی که کشیدم تا
همه از شر دشمنها راحت باشن، وقتی یاد جداییم از کسانی که دوستشون داشتم و به راحتی بیرون
کردنم از اونجا و اینکه من خطرناکم میافتم، وجودم از نفرت میسوزه. نفرتی که حتی اگر هم بخوام
نمیتونم جداش کنم. نفرت از دیانا جدا نشدنیه !
چشمهام رو محکمتر فشار دادم. حوصلهی این مرموز بازیها رو نداشتم! برام بس بود! حداقل برایدرکت میکنم.
امشب پر بودم. آروم گفتم:
-چرا خودت رو نشون نمیدی مارتا؟
صدا درست از کنار گوشم بلند شد:
-من مارتا نیستم آرتیمیس
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.