چیستا :آره این و راست می گه اون قدر برا دیوید عکس و فیلم فرستادم که عاشق ایران شده
دفعه ی بعد حتما با خودم میارمش.
این و گفت و از پله ها بالا رفت من و کوهیار با هم به آشپزخونه رفتیم.
دانلود رمان شریک آرزویم باش :
کوهیار :دیوید کیه؟
بیتا :بوی فرندشه شایدم باجناق انگلیسی ت بشه.
ک وهیار :از قدیم گفتن نه ژیان ماشین می شه نه باجناق فامیل، چه خوب انگلیسی یه
نه زبونش رو می فهمم نه سال به دوازده ماه می بینمش. بیتا :بدجنس، خوبه یه دونه خواهر
بیشتر ندارم که باید رو سر بگیریش. کوهیار :ه . اما باجناق نه دیگ ِ خواهر خانوم که تاج سر
خندمون گرفته بود، در قابلمه ی خورشت رو باز کرد سرش رو به حالت تمجید تکون داد بوی عطرش مدهوشش کرده بود یه وجب روغن سیاه روش نشسته بود از اون مدلها بود که آدم و از خود بی خود می کرد.
کوهیار :به به، چه کار کردی .این غذا من و دیوونه می کنه.
برنج رو توی دیس ریختم و با زعفرون تزیین کردم :این غذا چاشنی نداره فکر نکنم خوشمزه باشه.
سلام من نویسنده ی رمان شریک آرزویم باش هستم. از این رمانم رو در سایت تون قرار دادین ممنونم. اما انتخاب بخشی از داستان مربوط به رمان من نیست! ممنونم می شم از تیکه های پارت خودم استفاده کنید و این خلاصه رو پاک کنید.🙏
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
سلام من نویسنده ی رمان شریک آرزویم باش هستم. از این رمانم رو در سایت تون قرار دادین ممنونم. اما انتخاب بخشی از داستان مربوط به رمان من نیست! ممنونم می شم از تیکه های پارت خودم استفاده کنید و این خلاصه رو پاک کنید.🙏
سلام درست شد