دانلود رمان شاه نشین عمارت دلگشا برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان شاه نشین عمارت دلگشا برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان شاه نشین عمارت دلگشا برای کامپیوتر و اندروید

-✿❀نام کتاب:شاه نشین عمارت دلگشا❀✿-

-✿❀نویسنده: صفورا اندیشمند❀✿-

-✿❀ژانر: عاشقانه تراژدی❀✿-

—-✿❀خلاصه❀✿—-

دلنشین، دختری که با آمال و آرزوهای رنگارنگ وارد خانه‌ی مرد رویاهایش می‌شود. اما آن مرد رنگ سیاهی‌ست در رویاهای دخترک. چنان زجری به او می‌دهد که خیالاتش را از یاد برده و تنها به‌دنبال یک زندگی آرام و بی‌تنش است. اما چرا؟! خودش که می‌گوید انتقام! انتقام از چه؟! باید خواند!

—-✿❀بخشی از متن رمان❀✿—-

-تو که آقاتو بهتر از من میشناسی قشنگم !

– اصلا الان دور و زمونه عوض شده مادر من ! ما الان تازه وارد دهه ی شصت شدیم ، نه دهه بیست و سی !

-چه قلمبه سلمبه هم حرف می زنی قربون شکلت برم . میدونم عزیزم ! منم ته دلم راضی نیست به الان شوهر کردنت ! اما آقاتو میشناسی ! مثل قدیمیا فکر می کنه ! می خواد مثل قدیم که دختر هنوز از آب و گل درنیومده می فرستادنش خونه شوهر ، اونم همینکارو بکنه !

-خودت می دونی با شوهرت، بلقیس خانوم ! یه جوری راضیش کن یه چند سالی دست از سر من برداره . من می خوام درسمو بخونم . می خوام دیپلم بگیرم !
تا دیپلم نگیرم؛ شوهر بکن نیستم !

و مادر بیچاره ام مثل همیشه بخاطر من در برابر پدرم قرار میگرفت و هر بار با ورود هر خواستگار از تمام حربه های ممکن و راه هایی که بلد بود استفاده می کرد تا پدرم را راضی کند !

با آمدن هر خواستگار دلم فرو می ریخت و با رفتنش خیالم آرام می گرفت تا خواستگار بعدی و تکرار همین دور باطل ! حوا از حال و روزم خبر داشت . فقط او می دانست که من بخاطر چه مساله ای یا بهتر بگویم ، چه کسی ، از ازدواج فرار می کنم !

-قربون دلت بشم دلنشینم ! آخه که چی ؟ آخرش که چی ؟ تو اینجوری داری برای همایونِ ما خودتو به آب و آتیش می زنی و اون اصلا خبر نداره توی دل قشنگت چه خبره !

-میگی چیکار کنم حوا ! دلم خاطرشو می خواد. نمی تونم با کس دیگه یه دل بشم . حتی حاضرم این ریسکو تحمل کنم و تا آخر عمر بی شوهر بمونم ؛ ولی زن کسی جز امیرهمایون نشم !

درست در همین زمان بود که حوا فکری به خاطرش رسید. و هر روز که می گذشت ، در اجرای نقشه اش مصمم تر می شد. او تصمیم گرفته بود عکس مرا با نامه ای از طرف خودش برای برادرش بفرستد و او را از حال و احوال خواستگارانم آگاه کند.
و از طرف خودش به او بگوید که مرا برای او در نظر گرفته و دلش نمی آید دلنشین زن کسی دیگر شود.

حوا اعتقاد داشت من زیباترین دختر دنیا هستم و به نظر او ، امیرهمایونِ شان با دیدن اولین نگاه به عکس چهارده سالگی ام ، تمام خاطرات شیرین گذشته را به یاد می آورد و یک دل نه صد دل عاشقم می شود.

—-✿❀پیشنهاد سایت ماه رمان❀✿—-

دانلود رمان دارم دیر می‌شوم برای کامپیوتر و اندروید

دانلود داستان کارآگاه لوکان برای کامپیوتر و اندروید