اون پسره که داره با آرامش در مورد نامزدش که دوماهه نیست و مرده حرف میزنه و میگه ما
ًعاشقش بودی االن باید از تو تیمارستان جمعت میکردن!
عاشق هم بودیم. د آخه اگه واقعا
– حاال حرص نخور! باالخره یه سرنخ پیدا میشه.
– فعال دوتا سرنخ پیدا کردم.
– چی؟
– اول اینکه آتوسا تمجید ۶ ماه پیش میآد خونه و گریه میکنه و هرچی خواهرش ازش میپرسه
چی شده، هیچی نمیگه و این گریه هم تا دو-سه روز ادامه داشته. بعدم
خواهر این دختر
زبوندرازه، اسمش ترنم کرامته و دوست صمیمی مقتوله.
فرهاد پرید وسط حرفم و گفت:
– پس چرا تا االن حرفی نزده؟
– میخواد اسرار دوستش رو فاش نکنه. بعدم نپر وسط حرفم؛ این صدبار!
فرهاد خندید و گفت:
– خیلی خب! حاال پاشو بریم که دارم میمیرم از گشنگی.
– باشه. تو برو بیرون، منم لباس عوض میکنم میآم.
– باشه، پس زود باش!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.