چه قشنگ موافقتش رو با ما نشون داد! من از اولشم میدونستم این آبی آدم فهمیده ایه!
پرهام_ چه بازیی وسط کوه؟؟
اینم میدونستم که پرهام خیلی بی شعور و نفهمه
آبتین_ نمیدونم.. به هر حال اگه آخرش چیزی به ذهنمون نرسید میتونیم اسم فامیل بازی کنیم!
گفتم:
_ من ورق آوردم چطوره یه دست حکم بازی کنیم؟؟
ارسالن_ حکم نه… تکراری شده! 7 خبیث خوبه به نظرم!
ملیسا_ نه… 21 حال میده!
پرهام_ آره حتما! من شما سه تا رو میشناسم… میخواید 21 بازی کنید که راحت تقلب کنید و….
پریدم وسط حرفش و گفتم:
_ ببین این چیزا اصال برای ما فرقی نداره.. خب؟؟ رو راست بهت بگم که هر بازی دیگه ای هم باشه ما تقلب میکنیم..
یعنی بازی بدون تقلب حال نمیده… حتی تو هم تقلب میکنی!!
پوفی کشید و گفت:
_ نشد من یه حرفی بزنم تو براش جواب نداشته باشی!
من و ملینا و ملیسا با هم گفتیم:
_ پس بهتره حرف نزنی!!
پرهام اومد جوابمون رو بده که آبتین گفت:
_ آقا اصال نه حکم نه 7 خبیث نه 21 !بیاید 4 برگ بازی کنیم!!
بعد از این حرف مسخره اش هم نیشش رو باز کرد.
گفتم:
_ قبل از این حرفت فکر میکردم آدم باشعوری هستی!
پرهام و ارسالن زدن زیر خنده!!
آبتین_ مرسی واقعا :/
ملینا_ باالخره چی بازی میکنیم؟؟
آبتین دوباره نطق کرد:
_ بیاید مثل این پنگوال جرأت حقیقت بازی کنیم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.