برای فردا کلی امادگی گرفتم یه تیپ سپرت زدم خیلی به خودم رسیدم نمیدونم چرا اینقد این
دختر به دلم نشسته بود در حالیکه حتی ندیده بودمش راه افتادم کمی زودتر رسیدم دم در
منتظر بودم دیدم نازنین رد میشه صداش زدم
ناز؟
_سلام
سلام تو اینجا چیکار میکنی دایی؟
با هم روبوسی کردیم دستمو به گرمی فشرد
اومدم با یکی ملاقات دارم
_کی هست حالا؟
یک دختره
_ا…ا… پس بلاخره یکی پیدا شد که دلتو ببره
اخه میدونی این دختره کنجکاوم کرده که ببینم کیه تا حالا ندیدمش
_چی؟ جدا؟ یعنی تا الان ندیدیش ؟
نه منتظرم که بیاد الانه که برسه
گوشیم زنگ خورد
“کجایی نسترن ؟”
صدای گریه اش میومد
_منو کشوندی اینجا که دوست دخترتو نشونم بدی؟
“دوست دختر چی؟ نسترن؟”
_دیگه نمیخوام ببینمت .
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.