دانلود رمان زلزله ی مخرب
این رمان حذف شد!
نویسنده: شاهتوت
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: 285
بخشی از داستان:
سعید هم حرفام و تایید کرد . بعد از تصمیماتی که با سروش گرفتیم قرار شد فقط من و اون تغییر
نام بدیم و شاهرخ و نسیم و رها با همین اسم به کارشون ادامه بدن . از طرفی اشنایی قبلی سعید و
شاهرخ به نفعمون تموم شد .
بالاخره با دعوت سعید به راه افتادیم . به دنبال سعید به چند نفری که دور یک میز جمع شده بودند
رفتیم .
رو به دختری که میان جمع بیشتر از بقیه خودنمایی می کرد اشاره کرد : سونا و اینم شاهرخ
شاهرخ لبخندی زد و دستش و جلو برد . دختر چند لحظه ای مکث کرد و به تکون دادن سرش
اکتفا کرد . پوزخندی روی لبم نشست . به دست خشک شده شاهرخ نگاه کردم و به سرعت قدمی
پیش برداشتم : تنهایی بازی می کنید ؟
متعجب پرسید : انتظار بیشتری دارین ؟
به جای من شاهرخ جواب داد : من و دوستم می خوایم باهم بازی کنیم . می تونید یه رفیق برای
خودتون پیدا کنین
کاملا معلوم بود صورتش در هم رفت .
-:من بازی می کنم
همه به عقب برگشتیم . دقیقا همون چیزی که می خواستیم . لبخندی روی لبم نشست و با ابروهای
بالا رفته نگاهم و بهش دوختم .
سونا کنارش قرار گرفت : سها واقعا می خوای بازی کنی ؟
نگاه خیره اش و تو چشمای خواهرش دوخت : بهم اعتماد داری ؟
سونا به ارومی سر تکون داد و باعث شد ادامه بده : بیا مثل همیشه با هم بهترین کار و انجام بدیم .
من و تو با همیم ، به خودت اعتماد داشته باش .
سونا دستاش و باز کرد و تقریبا تو اغوشش پرید .
شاهرخ بهم نزدیک تر شد : بابا این دو تا خواهر هر کدوم از اون یکی خوردنی تره ها
برگشتم و پس گردنی بهش زدم : دیگه خیلی بی ادب شدی . این دوست دخترت نیست فکر این
چیزا باشی به جاش فکر کن چطوری بهش نزدیک بشی
شاهرخ خودش و نزدیک تر کشید : به همین موضوع که فکر کنم اونم خود به خود درست میشه .
سرم و به تاسف تکون دادم .
سها رو به روی من و شاهرخ ایستاد . اونقدر محکم ایستاده بود که مطمئن بودم حتی یه کامیونم نمی
تونه تکونش بده : خوب شما دو تا بازی می کنین ؟
پیشنهاد سایت ماه رمان:
دانلود رمان شیفت خون آشام برای کامپیوتر و اندروید
دانلود بیداری خون آشام برای کامپیوتر و اندروید
این رمان حذف شد!