تاج مرواری و دایه از اتاق میرن بیرون .اون مرد می یاد جلوتر و رو مبل میشینه . شبیه آقابک یه جورایی ولی گره ابرو رو
صورتش نداره و چه تفاوت فاحشی هست بین داشتن و نداشتن این گره .
– اسمت روژان بود ، درسته ؟
– بله آقا
– من میرحسینم ، فکر میکنم اسممو شنیده باشی
با تعجب نگاهش میکنم ، میر حسین ، پس چرا مثل آقابک نبود ، چرا می تونستم به چشماش نگاه کنم ؟
– اومدم باهات اتمام حجت کنم ، ببین دختر جان نمیخوام دوباره خون ریزی شروع بشه ، نمی خوام دوباره جوون های ایلم تو
انتقام آقابک و ایلش بسوزن ، پس اینو بدون این آخرین باری بود که از این کارا کردی .آخرین بار بود که به خودت صدمه
زدی . همون دیروز که اومدی تو خونه ی من و به عقد کیاوش دراومدی ، شدی خون بس ، کسی که بین دو تا ایل قرار
میگیره واسه آرامش هر دو ایل . پس مواظب کارات باش . صلاح نمیدیدم از اینجا بری ، تو جوونی ، جسوری و از همه مهم
تر از ایل آقابک هستی باید اینجا می بودی اما از یه طرف کیاوش و از طرف دیگه عروسم که داغ اولاد دیده باعث شده اجازه
بده که بری . اون داغ اولاد دیده و می تونه هر کاری باهات بکنه . با کیاوش برو ولی اینو بدون کیاوش قبولت نکرده ، مثل
یه زن میری تو خونه اش و می مونی ، نباید ازش توقع داشته باشی هیچ توقعی ، تو خون بسی و حق هیج حرفی نداری ، یکم
زمان میبره تا عادت کنید . کیاوش فقط به خاطر اینکه دوباره خون کسی از ایل ریخته نشه قبول کرد ، پس مواظب کارات
باش . نمی خوام مثل زمونه ی قدیم خون بس بشی ولی مطمعا باش اگه حرفمو آویزه ی گوشت نکنی میشه مثل خون بس
های قدیم که زجر میکشیدن ، پس ناخلف نباش .فکر میکنم حرف هام اونقدر واضح و روشن بود که جای هیچ ابهامی نذاشته
باشم ؟
سرمو میندازم پایین
– بله آقا فهمیدم .
– شنیدم تو تهران درس میخونی ؟
– بله آقا
– اگر خلف باشی و خوب به حرفام گوش بدی اجازه میدم درستو ادامه بدی تا کمتر زیر دست و پای کیاوش باشی
میزاره درسمو ادامه بدم ، این امکان نداره
– واقعا ..؟
– ولی اینو بدون اگه دست از پا خطا کنی ، کاری میکنم از زندگی کردن سیر بشی . نمی دونم شاید کیاوش زن دیگه ای تو
زندگی اش باشه ، تو حقی نداره حرفی بزنی ، فهمیدی ؟
– بله آقا
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.