دانلود رمان رخصت
نویسنده: ماهور فتحی
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: 588
بخشی از داستان:
ادامسشو چرخوند وبایه لحنی که انگا تو ادم نیستی گفت خواهش
از درمغازه بیرون زدم ودر شیشه ای رو محکم کوبیدم حقش بود دختره ی نچسب
گن ِددماغ انگااز نوادگان لویی شانزدهمه این قِدکالس میاد شیطونه میگه یه بخوابونم
تودهنش از ادامس جوویدن بیزاربشه
ووووااای بسه ماهور زوری که نیست کار نمیدن بهت دیگه
ِن عین پارازیت اومد سالمی عرضید ورفت
بازاین وجدا
هععععععی نگامو به آسمون دوختمو گفتم خدایا فعال دوراین تازه به دورون رسیده
هاس
دمت گرم مشتی توهم بلدی چجوری حالمونو زابلو کنی ها)زایع وتابلو=مخفف(
تاغروب خیابونا مترمیکردم به هر دری که زدم کلیدش گم شده بود
دپرس وداغون واینا از توبلوار داشتم برمیگشتم
یه نَموره بارون میومد به قول امروزی ها هوا بد دونفره بود
اه اه حالم ازاین رمانتیک بازی ها به هم میخوره
خالصه داشتم ازبلوار برمیگشتم هوا تاریک تاریک بود وملخ تو خیابون پر نمیزد
پیشنهاد سایت ماه رمان:
دانلود رمان روزهای تلخ من برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان در تلاطم سرنوشت برای کامپیوتر و اندروید