—-✿❀ نویسنده: سحر صادقیان ❀✿—- —-✿❀ ژانر: پلیسی، عاشقانه، اجتماعی ❀✿—- —-✿❀ تعداد صفحات: 205 ❀✿—- —-✿❀ خلاصه ❀✿—-
(در کوچه ی تنهایی قدم می زد به دنبال آشنایی دیرینه، آن چشم های طوسی، غریبه ترین آشناست.
برای لحظه ای از یاد برده بود که او سال های سال هست مرده، برای کسی که دور مانده از نیمه ی خود.
او نیمه ی گمشده نیست، تمامِ وجود کسی ست که در عدم وجودش نفس کشیدن از یاد برده.
حالا عشقی که در تب و تاب زندگی دو جوان اتفاق افتاد، حداقل حالا وقتش نبود و چه کسی می داند مقصر خیانت های او کیست؟!)—-✿❀ مقدمه ❀✿—-
(غزل هایت را
جرعه-جرعه سر کشیدم
تا زیباترین مقدمه ام باشی برای کتابی که تقدیمت می کنم
افسوس قصیده های نگاهت
در مجموعه ام نمی گنجد
و طرح من کوچک تر از آن است
که تو را قاب بگیرد!)
—-✿❀ بخشی از رمان دیدار تقدیر ❀✿—-
نگاه کاوه روی تک تک خدمه چرخید و روی دختر جوانی که تازه برای کار وارد عمارت شده بود ثابت ماند. با چشم های ریز شده از سر تا پایش را برانداز کرد. از همان روز اول به او مشکوک شده بود که ممکن است یک نفوذی باشد، دو هفته ای میشد که اینجا مشغول به کار شده بود. کاوه صدایش را بلند کرد و داد زد:
-مَش رسول!
مش رسول بدو-بدو خودش را به کاوه رساند و در حالی که نفس-نفس میزد تا کمر خم شد و گفت:
-(بله آقاجان)
-پس اون دوتا هرکول کجان؟!
مش رسول با صدایی که می لرزید پسرانش را که به نحوی بادیگاردِ کاوه بودند صدا زد:
-داوود، صابر؟
به محض حاضر شدن داوود و صابر، کاوه دستور داد تا آن دختر را به زیرزمین بیاندازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.