ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه

دانلود رمان حقم نبود

نویسنده: nona gooon

ژانر: عاشقانه

بخشی از داستان:

به اون باشه متنفرم… حالا خوبه اینجا نیست و نمیتونم ریخت نحسشو
ببینم… بهتر!
با سیخونک بنفشه, از حالت خلسه ای که طبق معمول سر کلاس دینی
سراغمون میومد, بیرون اومدم و با حرص سرمو تکون دادم یعنی که چی
میگی؟… با صورتی که از نگه داشتن خنده سرخ شده بود, به محمدی, دبیر
دینی مون اشاره کرد و بعد سرشو انداخت پایین تا بخنده… نگاهی به
محمدی انداختم که دیدم با انگشت داره دماغشو به بهترین وجه (از تو)
میخارونه! از خنده سرموپشت کتاب که نیم ساعت بی جهت باز بود, قایم
کردم و بی صدا خندیدم. داشتم اشک چشماموپاک میکردم که زنگ خورد و
بالاخره یک ساعت ونیم جانکاه, تموم شد! با بنفشه سریع پریدیم تو حیاط
رفتم سمت بوفه, بالاخره بعد ده مین, در حالیکه از فشردگی در حال له شدن
بودم, اومدم بیرون, ساندویچ و دلستر بنفشه رو دادم دستش و کنار میله
بسکتبال رو زمین نشستیم… یه کم از دلستر خوردم و همونجور که نایلون
ساندویچ رو باز میکردم, گفتم :
– ولی بنفشه, لازم شد یه بار گوشی بیارم از این محمدیه یه عکس بگیریم!
بذارم تو فیسبوک, بالاترین لایک خورمیشه!
بنفشه – وای نه پری, دنبال دردسری ها, باز میخوای این نادریه حالتو بگیره

سرموچرخوندم و به نادری, معاونمون که ابروهای تتو شده نامرتبی داشت و
مثل تلسکوپ هابل بچه ها رو زیر نظر داشت, نگاه انداختم, لقمه اموقورت
دادمو برگشتم سمت بنفشه..
– د ن د.. اون دفعه هم که گوشیو ازم گرفت, اون شیرین نکبت راپورت داده
بود. این دفعه دیگه نمیذارم …
همون موقع زنگو زدم که با حرص بطری رو کوبوندم زمین و گفتم :
– اهه… اگه گذاشتن دو لقمه کوفت کنیم … بلند شو … الان داد شاکری (دبیر
ادبیات) در میاد …
**
اوففففف… بالاخره زنگ خورد … نگاهی به ساعت مچیم انداختم, ساعت
چهار بود و معده من از زور گرسنگی در حال هضم کردن خودش بود. کیفمو
برداشتم و با بنفشه رفتیم پایین … به جز ما,فقط یه چهارم ریاضی دیگه تو
مدرسه مونده بودن… رسیدیم جلوی در که دیدم خبری از پرهام نیست…
بنفشه – این پرهام جدیدا خیلی دیر میکنه ها!
– میدونم … وقت کتک خوردنش عقب افتاده, باید دوباره ادب شه …
بالاخره بعد بیست دقیقه علافی , مزدا۳ نوک مدادی اقا جلومون ترمز کرد…
رفتم سمت کمک راننده که شیشه را داد پایین… ضربه ای به صفحه ساعتم
زدم و گفتم :
– بیست دیقه ما رو کاشتی …
پرهام با لبخند خر کننده ای, عینک دودی پلیسیشو داد بالا و گفت:

پیشنهاد سایت ماه رمان:

دانلود رمان پشت دیوار تنهایی

دانلود رمان مثل قهوه تلخ تلخ

دانلود رمان عاشقانه

خواندن
دانلود رمان تیرنداز عاشق برای کامپیوتر و اندروید
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

مطالب پر لایک
  • مطلبی وجود ندارد !
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
  • adminسلام فایل رمان به ایمیل شما ارسال شد....
  • ساراسلام من مبلغ پرداخت کردم ولی برام دانلود نشده...
  • ناشناسچه قدر زیبا ایکاش شهلا و استاد شاهرخی با هم عروسی میکردن خیلی بده آدمو بذارن تو...
  • Fateme mohammadiسلام دریا جان رمانت خیلی عالی بود بهتر از این نمیشد ولی حیف شد عشق تو با شایان ا...
  • کریمیادامش کجاس...
  • atefehچطور میشه دانلود کرد?...
  • فاطمهعالی...
  • یکتاعالی...
  • م.هتنکس...
  • سرمان ننویسی بهتره.مزخرف...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.