اون اول سهتادختررو انتخاب می کنه. وقتی کهازشون کار کشیدیک شبروهم باهاشون
می گذرونهو بعدکارشون رو تموممیکنه. کیوان همه ی دخترهای ی کهعرب های دیگهبردن رو فراری میده. لیدیا
بایدبه شیخ نزدیکبشهودرموردکسای ی کهتوی این کارها نقش داشتن،چیزهای ی کهقاچاق می کردن و چند
سالهکهاین کار رو انجاممیدن مدارکی به دست بیاره. فقط نباید بیشتر از یک ماه طول بکشه، یعنی کارش
تمومه. حااللیدیا،می خوای با ماهمکاری کنی؟
بخاطر خواهرمهرکاری می کردم
من :اوکی!هستم. فقط پیری،اگهانتخاب نشدمو نتونستم کمک کنم،کمکم می کنید
بجیم رو پیدا کنم؟
ا
رئس :پیری خودتی ره کمکتمی کنیم. فقط فردا صبح اینجا باش
بی ریخت،ا
من :پسحله، چاکریم؟فعال و سریعاومدمبیرون . سوار موتورم شدمو بهطرفخونه حرکتکردم. وقتی
رسیدمموتور رو پارککردم.
] وای خدایا… کمکم کن تا بتونم انجامش بدم.[
بعداز کمی تلوزیون دیدن شام خوردمو خوابیدم. صبح زودبیدار شدمو رفتم به
طرف اداره پلیس.دوباره تکچرخ زدمو جلوی همون سروان ایستادم.
سروان :بازهم،تو…؟
من : پ ن پ ،روحشم.
]اصال چه ربطی داشت ؟[
سریع رفتم داخل و در همون اتاق
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.