این رمان حذف شد!
با تمام وجود رو به مادر و نی ما می گویم :
– عاشقتونم.
مادر لبخندی می زند به تمام رفتار بچگانه ام:
– دخترلوس برو زود هم بیا.
چشمی به مادر م ی گوی م.
نیما یک تاکسی برایم گرفت سوار ماشی ن شدم و از مامان و نیما خداحافظی کردم.
همیشه عاشق دری ا بودم از این که بچه بوشهر بودم و بچه دریا به خود می بال یدم با این هوای خوب
هم حیف بود کنار دری ا قدم نزن ی .
باصدای راننده که مقصد را می پرسید به خود می آیم:
_خانم کجا تشریف می برید؟
_پارک tv .
راننده باشه ای گفت و به سمت خیابان پارک پیچید.
بعد از پنج دقیقه ماشین کنار پارک]کنار دریا[توقف کرد،پول کرایه را حساب کردم و از ماشین پیاده
شدم.
باصدای امواج دریا روحم آرام گرفت هیچ وقت از صدای آرام و پر خروش دریا دل زده نمی شدم و
بلعکس عاشق تر هم می شدم.
باصدای بوق موتوری رشتهی افکارم پاره شد با ترس به موتوری که در کمترین فاصله ازم بود نگاه
انداختم با داد مرد موتور سوار قبض روح شدم
_خانم حواستون کجاست؟چرا وسط خیابون وایستادید؟اگه خدایی نکرده بهتون می زدم چی؟
درسته از دادی که سرم کشید عصبی بودم ولی حق با آن بود با شرمندگی ازش معذرت خواستم و به
سمت ساحل حرکت کردم.
این رمان حذف شد!
—-✿❀پیشنهاد سایت ماه رمان:❀✿—-
…::دانلود رمان نابودگر از نسل باد::…
…::دانلود رمان همخانه ارواح::…