این رمان حذف شد!
نویسنده: سالی (س.ش)
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: 330
خلاصه:
از شر این زندگی راحت می شم، امّا مامان همیشه میگفت حتی توی بدترین لحظهها هم باید ادامه بدم !آخ مامان چرا اینقدر زود تنهایم گذاشتی و رفتی؟ !
مگه همیشه نمیگفتی تا عروس شدنم رو نبینی دلت آروم نمی گیره؟ !حالا با این دل ناآرومت رفتی زیرخاک؛ رفتی که پیش پسرها و شوهرت باشی !خوش
به حالتون؛ الآن اونجا کنار همدیگه اید! مامان تو رو خدا دست منم بگیر و ببر !من چطوری تنهایی از پس این زندگی بربیام، تو که نزاشتی من سختیهایی که
کشیدی رو حس کنم، تو که نزاشتی دست به سیاه وسفید بزنم به هوای اینکه درس بخونم و برای خودم کسی بشم! امّا کارت رو نیمه تموم گذشتی چرا؟
!حالا من بدون تو توی این شهر بی در و پیکر چیکار کنم؟! صدای زنگ در رو که شنیدم به خودم اومدم، گونه هام دوباره خیس شده بود، با دستم اشکهایم رو
پاک کردم و به سمت در رفتم، از بین شیشههای مشبک روی در میشد پیکر
دانلود رمان اگه بدونی برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان بگو که رویا نیست برای کامپیوتر و اندروید
این رمان حذف شد!