شاکی گفتمبهناز:سعیمو می کنم خسیس چیزی ازت کم میشهمنم ازت خواهش می کنم.بزار الاقل دوست بمونیمبهناز:دست خودم نیست ازت خیلی خوشم می یادبهناز می شه اینقدر نگاه نکنی بابا آدم هول می شه
قطع کردم.دوباره به سوژه نگاه کردم با اون موهاش اسمش بهش خیلی می یومد شام روبهنــــــــــــاز!
هم گوشه ای دور از بقیه خوردم.من ….از شلوغی زیاد خوشم نمی یاد!
مامان در خونه رو باز کرد و رفتیم داخل .کتمو در آوردم و پرت کردم رو مبل.گره کراواتمو
شل کردم.
رفتم تو اتاق و درو بستم.دکمه های پیرهنمو باز می کردم که در اتاقم زده شدنه مامان االن نه، حوصلشو ندارم.برای امشب ظرفیتم پرهمامان:آراد مامان حرف بزنیم
اومد تو و محکم بوسم کرد بعد خندیدبگم نه که بازم می یای پس بیاآتنا:بیام تو آراد
-آتنا:خل خدا طال خودش موهاش این رنگیه خوشرنگه مگه نههمین طالآتنا:کیو می گیاین چه قدر هول بوده واسه مو رنگ کردنآتنا:خب داماد بعد ازین پسندیدی عروسو
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.