نشسته گوشه اتاق و به دیوار زل زده!
کسی نیست جوابش رو بده؟!
کسی نیست باهاش حرف بزنه؟!
کسی نیست آرومش کنه؟!
آرامشی رو بهش بده که از آغوش مادرش میگرفت!
واقعا کسی نمیشنوه؟
واقعا کسی دل شکستنش رو نمیبینه؟
واقعا کسی درک نمیکنه خنده های زوریش رو که زیرش هزار
قطره اشک قایم شده؟
کسی نیست نم چشم هاش رو یه بارم که شده ببینه؟!
نمی رو که با تمام وجود سعی داره پنهونش کنه؟
حتی از دیوار ها!
دیوار هایی که با پوزخند به اشک چشم هاش خیره شدن..
کسی نیست تو آغوش بگیردش؟!
آغوشی که از جنس محبت باشه؟
از جنس مهربونی باشه!
کسی نیست؟!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.