_چرا اون در ت با بریه فرا میکرد؟ حتی احسام میکردم که در ت تکون میخوره.
شایان _ میخوای بدونی؟
_بدونم؟ چطوری؟ اونا ازم می وان روی در ت تمرین کنم تا بتونم آدم بکشم.
شایان _ ب آرهف ولی نه جسمی،اونا ازت می وان این کارو روحی انجام بدی.
_چی؟
بلند شد ایستاد و دستشو سمتم دراز کرد و گچت:»بلند شو بریم ببین«!
بدون فکر و اراده دسووووتشووووو گرفتم و بلند شوووودم.چیر هایی که شووووایان گچت روی من تاییر زیادی
گذاشت و باعث شد دنبالش برم.
این راهی که من مطمئنم اگه تنها اومده بودم گم شده بودم رو با شایان برگشتیم.رسیدیم به بچه
ها،همه نشسته بودن که با دیدن ما بلند شدن.به همدی ه چنتا اشاره کردند و بعد هوروش دوباره
تیرکمون رو دسووتم داد.آتش دسووتشووو روی همون در ت،همون جای بلی گذاشووت و شووهریار هم
منو عرب کشوید.عرب،عرب،عرب تر،و روبه روی در ت رار گرفتم. حاال بچها یه گوشوه ایسوتاده
بودن و هوروش کنارم و آتش کنار در ت دسوووووتش روی تنه در ت.هوروش بهم نردیک تر شووووود و
دسووووتی که باهاش تیر کمون رو گرفته بودم باال آورد،اون یکی دسووووتمم گرفت و روی طرف دی ه ی
تیر کمون گذاشت.
بعد از اینکه کلی کمکم کرد تا یاد ب یرم گچت:»دست آتشو نشونه ب یر و برن«!
یکم صبر کردم تا دستشو برداره ولی برنداشت.گچتم:» ب دستتو بردار تا برنم«.
هوروش _ کاری به اون نداشته باش برن.
_چی؟ برنم رو دستش؟
هوروش _ ن ران نباش دستش آسیب نمی بینه.
_م ه روحه که آسیب نمی بینه؟
هوروش _ ن ران نباش.
آتش _ بارانفهیی اشکالی نداره،برن ن ران نباش دست من آسیبی نمی بینه.
_نمیزنم.
آرشام _ برن.
چنان داد کشید که حول شدم و تیر از دستم ول شد.صدای بر ورد تیر با در ت که یلی کم به
گوش رسید.ن اه من به دست آتش بود که هنوز روی در ت بود.تچن رو پرت کردم زمین و دویدم
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.