شانزده سال قبل جواد صمیعی: موسی نژاد کجاست؟ در حالی که سعی میکردم شیشه عینکم رو تمیز کنم، جواب دادم: ـ کتابخونه گمونم! دستمال کاغذی رو محکم روی شیشه عینک می کشیدم ولی اون لکه که دیدم رو تار می کرد، پاک نمیشد، شیشه اش رو بین لبام گرفتم و ها کردم تا روش بخار بشینه. دوباره با دستمال کاغذی روش رو پاک کردمو نگاهی دقیق تر انداختم. از صدای پوزخندش عصبی شدم. دست برد زیر کتاب فیزیکم. با چهارتا انگشتش ضربه محکمی بهش زد که باعث شد زیر دستم جابجا بشه. جواد قصد کرده بود عصبانیم کنه، پسر ِالافِ آسمون جل!! ـ چند واحد پاس میکنی؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.