دانلود رمان برزخ اما
نویسنده: مهسا آرامش
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
جلد دوم رمان پسرآدم دختر هوا هستش که دخترک که به عشقش رسیده بود، طی یه تصادف عمدی تنها عشق زندگیش رو روی تخت بیمارستان پیدا می کنه. عشق اول دختر همسرش رو جوری زیر گرفته که توی کما رفته و با مرگ دست و پنجه نرم می کند…
می تونم پیشش بمونم ؟
نگاه پر از ترحمش حالم رو بدتر می کرد .
– نه … ولی با بخش هماهنگ می کنم که هر روز نیم ساعتی بری تو اتاقش و باهاش حرف بزنی . شاید به
هوشیاری مغزش کمک کنه .
و من به ناچار دل بستم به همون نیم ساعت هر روز . بهتر از ندیدنش بود و تنفس در هوایی که نفس های
امیرمهدی توش جریان نداشته باشه .
برام هیچ حسی شبیه تو نیست کنار تو درگیر آرامشم … همین از تمام جهان کافیه همینکه کنارت نفس می کشم
….
مطمئن بودم می میرم . همون اولین شبی که قرار بود من تو خونه باشم و امیرمهدی به جای خونه شون توی
بیمارستان خوابیده باشه .
سخت بود دور خودم بپیچم و نگاه پر ترحم اعضای خونه رو شاهد باشم و سعی کنم بدون توجه بهشون خودم رو
مشغول کنم . که نکنه یادم بیفته تازه عروسی هستم که شوهرم برای مدتی چشم به روی دنیا بسته .
سخت بود التماس به خدا برای رد شدن تند تند دقایق . تا فردایی برسه که موعد دیدارمه با امیرمهدی .
ولی نه دقایق می گذشت و نه شب جاش رو به سپیده ی صبح می داد . نه من تمایلی برای چشم رو هم گذاشتن
داشتم و نه چشمام تقاضای دقایقی آسایش رو داشتن .
انگار وارد بازی تازه ای شده بودم که قواعدش رو به درستی نمی دونستم . بازی مرگ و زندگی امیرمهدی . و من
درمونده بودم از اینکه نمی دونستم باید چه جوری بازی کنم که برنده باشم . نمی خواستم به باخت فکر کنم . به
اینکه ممکنه امیرمهدی هیچوقت چشم باز نکنه .
انقدر از این باخت وحشت داشتم که فکر می کردم به محض اینکه چشم ببندم همه چی دست به دست هم می ده
تا امیرمهدی رو ازم بگیره .
اقا من مردم بسکه گریه کردم .یکی به من بگه امیر مهدی کی زنده میشه😢اصن زنده میشه یانه😢یه مشکلی که داره خیلی مارال راجب خوبیایی خودش و امیر مهدی مبالغه و توصیف میکنه بیشتر پارت ها داره از خودش صحبت میکنه که چقدم صبورم ….چقد خود دارم…..امیر مهدی چقد فرشته اس…..
سلام به نظر من رمانش خوب بود….مخصوصا جلد دومش…حس خدایی بودن بهم دست داد…واقعا تودنیا از این آدما وجود آره…کاش وجودداشت…قشنگ بود…من تو بعضی ازقسمتاش خیلی به فکرمیرفتم وگریه میکردم….
رمان قبلیش درباره تلاش ها هردو فرد بود اما این رمان درباره تحمل های مارال بود جالب وجذاب بود ممنون از نویسندش
لذت بردم از رمان خیلی خوب بود
معرکه معرکه معرکه!هرچی بگم کم گفتم..واقعا که نویسنده این رمان ذهن و فکر خلاقی داشته ..خیلی خوب رمان تفکرات و احساسات ادمیزاد رو تو شرایط قرار میده…من ناخوداگاه شخصیت های رمان برام مهم شده بودن …بطوری که وقتی پارت بهوش اومدن امیرمهدی رو خوندم از خوشحالی کلی اشک ریختم….با هرلحظه ای که شاد بودن منم شاد بودم …عجیب این رمان من و تو شرایط خودش قرار داد احساس میکردم نسبت خاص و نزدیکی با هاشون دارم مثل یکی از اعضای خانواده ام برام مهم بودن…هم نویسنده ام هم خیلی رمان ها خوندم…ولی بی شک و تردید میگم این رمان حتی از رمانای خودمم که چندین ساله مینویسم بهتر بود میتونم بگم این رمان محشر ترین رمانی بود که خوندم…دیدم رو نسبت به خیلی چیزها عوض کرد..عاشقانه عاشق شخصیته مارالی ام که با جون و دل از همسرش حمایت و مراقبت کرد…مغرورانه با تحسین شخصیت امیر مهدی ای رو میپرستم که مرد بودن رو خیلی خوب معنا کرد ….رمانی بود که دلم نمیخواست تموم بشه عجیب عادت کرد به شخصیات …تنها چیزی که میتونم بگماینه که واقعا افرین به نویسنده این رمان …
سلام خیلی ممنون بابت این رمان من خیلی تعریفش رو شنیدم اما هر سایتی رفتم لینک پی دی افش برام نیومد اما سایت شما برام باز کرد
سپاس😘