دانلود رمان بخت سیاه پوش من
این رمان حذف شد!
نویسنده: زینب جوکال
ژانر: اجتماعی. تراژدی
تعداد صفحات: 374
بخشی از داستان:
عمو به سمت در رفت و گفت:
-آروم باش. الان میرم.
رفت بیرون و من راه میرفتم و سر انگشتهای دستم رو از ترس و استرس فشار میدادم.
ربع ساعت گذشته بود ولی خبری از عمو نبود. خیلی نگران شده بودم. مدام صلوات میفرستادم.
سر انگشتام سفید شده بودن بس که بهشون فشار وارد میکردم!
با صدای زن عمو ایستادم. به طرفم اومد و گفت:
-چته نهال؟ چرا قدم میزنی؟ چیزی شده؟
سری تکون دادم و گفتم:
-بله، بابا باز رفیقهاش رو آورده خونه و من نگران مامان و خواهرهامم. عمو رو فرستادم بره پیشش تا
رفیقهاش رو دک کنه برن سر خونه زندگیشون؛ ولی تا حالا عمو نیومده.
زن عمو سری از روی تاسف تکون داد و گفت:
-بابات آدم نمیشه؟ نمیگه خونه دختر داره؟ کی هستن این خیابونیها که توی خونه راهشون میده؟
دستی به شقیقهام کشیدم و گفتم:
-نمیدونم والا. من خودم دارم میسوزم. حالا اگه مامان و آبجیهام نبودن به درک، بذار شب و روز رفیقهاش
کنارش باشن. ولی باید به اونها هم فکر کنه.
صدای در سالن اومد و قامت عمو نمایان شد. به طرفش دویدم و گفتم:
-چی شد عمو؟ چرا دیر کردی؟
پیشنهاد سایت ماه رمان:
دانلود رمان گفته بودی دوستم داری بی اندازه برای کامپیوتر اندروید
دانلود رمان عقرب و پروانه برای کامپیوتر و اندروید
این رمان حذف شد!