دانلود رمان اشراف زاده های شیطون
نویسنده: meli770
ژانر: عاشقانه, اجتماعی, هیجانی
تعداد صفحات: 390
بخشی از داستان:
فوتبال داشت ,صداشم تا اونجایی که دلم میخواست بردم باال وواییی چه حالی
میده,دیگه کسی نیسست بگه باید مطین رفتارکنی,بزرگ شدی ازاین حرفا ولمون کن
بابا,
درفشان:
لم داده بودم روی مبل داشتم ادامس برای خودم میترکوندم,تی وی هم روشن بود
صداش معمولی,گوشیمم داشت اهنگ پخش میکرد ,لوازم ارایشمم جلوم ولو بود ,نمی
دونم چرا بدجور دلم ه*و*س*یه دورهمی دخترونه کرده بود بدجور,واقعا دلم
میخواست ,خیلی وقت بود دورهم جمع نشده بودیم,اگرم دورهم جمع میشدیم خیلی
خانومانه باید رفتارمیکردیم,تا یه ذره صدای خندمون میرفت باال باید به هزارنفررررر
جواب پس میدادیم,وگوش دادن به حرفاو نصحیت های هروزه دیگه نگفته همش رو
ازبربودم,نه که فقط به مادخترا گیربدناااااااا نههه به پسرای بدبختم گیرمیدادن,فقط
پسرا مجبور نبودن لباس ده هزارکیلویی تحمل کنن,فقط خوبیش این بود که ماها
عاشق اینجور لباسا بودیم ,فقط چندتا ازقوانین عمارت رو دوس داشتم,یکیش همین
پوشیدن لباسای اشرافی بود,یکیشم این بودکه درهر صورتی نه باید ازغذات
بزنی,یکی دیگه اینکه وقتی میخوای بری خرید اگه حال نداشته باشی میوردن
خونه,واییی خیلی خوب بود خخخخ,یکی دیگش این بودهرکاری که میخواستیم
میکردیم البته دورازچشم بزرگترا هیچ کسی نمی تونست حرفی بهمون بزنه خیلی
خوب بود این چیزاش
ولی ازخیلی قوانین عمارت خوشم نمیومد یعنی با مجازم سازگارنبود,یکیش این بودکه
باید هرچیزی به موقعش باشه,حتی خوابیدن وبیدارشدنت,غذاخوردنت همه
چیییی,یکی دیگه هم معلم سرخونه بود,دقیقا فقط دوتا انتخاب داشتی برای تحصیل یا
معلم سرخونه,یا مدرسه ای که خودشون درنظر میگرن ,که اونم بامدرسه های دیگه
فرق داشت خیلی باحال بود,چون توی مدرسه هم اتیش زیاد سوزوندیم که نتوستن
بهمون حرف بزنن خخخخ یادش بخیر چقدر کیف میداد یادمه یه بار روی صندلی معلم…
پیشنهاد سایت ماه رمان:
دانلود رمان همیشه تنها برای کامپیوتر و اندروید