دانلود رمان اسیر دست غرور برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان اسیر دست غرور

این رمان حذف شد

نویسنده: نگار قادری

ژانر: عاشقانه

تعداد صفحات: 176

خلاصه:

هیلا دختری مغرور که فکر میکنه هیچ وقت عاشق نمیشه.
اما بالاخره ی روزی عاشق یه پسر مغرورتر از خودش میشه.
هردو از عشق نسبت به هم بی اطلاع هستن و هیچ کدوم غرور خودشونو نمیشکنن.
بعد کلی کلنجار رفتن با خودشون بالاخره هیلا اعتراف میکنه چون غیرتی شدن سانیارو میبینه توجه هایه گاه نا گاهشو میبینه فک میکنه سانیار عاشقشه.
ولی سانیار میزنه زیر همه چی.
از اول ماجرا یه پسری هست خاطرخواه هیلا همون پسری که باعث میشد سانیار غیرتی بشه.
سهیل هیچ وقت با وجود پس زدن های هیلا پا پس نکشید.
سهیل تونست با عشق خودش هیلا رو به دست بیاره ولی هیلا…

بخشی از داستان:

دنبال منو نرجس و سمیرا،هردوشون خشکل شده بودن ولی نرجس داشت از استرس پس میفتاد
اخه ارشامو
باخانوادش دعوت کردیم و قرار بود اونجا نرجسو ببینن واسه همین استرس داشت چن دیقه از
رفتن هلیا
گذشت ارام زنگ زد گفت بیاید دم درم،از ارایشگر خداحافظی کردیم و رفتیم.
همین ک اومدیم ییرون ارام هم از ماشینش پیاده شد و جلو اومد سلام کرد سوار شدیم و را افتادیم
حس
میکردم از تو اینه نگاه ارام ب منه ولی اصلا به رویه مبارکم نیاوردم و به بیرون خیره بودم ،رسیدیم
به خونه
مراسم تویه باغ پشتی بود ولی عقد کنون تو خونه بود بیشتر مهمونا اومده بودن عروس داماد اتلیه
رفتن
هنوز نرسیده بودن سلام کردمو به بیشترشون خوش امد گفتم رفتم پیش مامان گفتم مامان من
هنوز با
خانواده رامیار اشنا نشدم بیا بریم پیش اونا زشته واسه بله برونم ک نبودم با مامان رفتیم ب سویه
اونا ب یه
زن خیلی خشکل و خشتیپ سلام کردو گفت بازم خوش اومدین اینم دخترم هیلا جان میخواست
باهاتون
اشنا شه
_مادر جان ایشون حدیثه خانم مادر رامیار جان هستن
_خیلی خوش اومدین خشبختم از اشناییتون ،تبریک میگم
_زنده باشی دخترم انشالله عروسیه تو
پست بیستم ⇩⇩⇩
_زنده باشی دخترم انشالله عروسیه تو
_خب مادر جان ایشونم راحله خانم خواهر رامیار جان

پیشنهاد سایت ماه رمان:

دانلود رمان ثانیه های عاشقی برای کامپیوتر و اندروید

دانلود رمان همسایه من برای کامپیوتر و اندروید

این رمان حذف شد