اوه اوه اوضاعو خیط بار کردیا . حاال که فکر میکنم کی گفته تا بزرگتر هس کسی به کوچیکه فکر میکنه؟!
اصال هر کی گفته خیلی غلط کرده . من شوهر میخوام یاال.
مثل پسر بچه های تخس زل زدم تو چشمای پنیو گفتم:
– دیدم خوبش هم دیدم.تازه گوشه ی سمت چب تابلو تون هم رنگش رفته بود منتها من شمارو در سطح
مدیریت نمیدیدم.که االن فهمیدم با کیا شدیم هفتاد میلیون و خورده ای نفر.واقعا برا خودم متاسفم که با چه آدمایی
از اکسیژن استفاده می کنم. دو روز خونه نشین بودما چشم منو ملت دور دیدن یه سری بی سواد دیپلم ردیو
گذاشتندر مقام مدیریت
یعنیا کم مونده بود منفجر شه خیلی دلم می خواست بدونم وقتی عصبی میشی چه ریختی میشه .
صورتش قرمز قرمز شده بود و کِر کِر خنده ولی اون لحظه زمان خنده نبود.پندار با همون قیافه ی سوژه ی عصبیش
گفت:
– ایششششش
جانم؟ من انقدر از این یه کلمه بدم میاد که خدا میدونه اصال بهش حساسیت فصلی دارم خفن.چشمام
شده بودن قد یه توپ بسکتبال که نزدیک بود بزنن بیرون…
پندار بی توجه به من نشست رو صندلیشو یه برگه ی فرمو از تو ی کشوی میزش در آورد و داد دستم و
گفت:
– خانوم سکوت این خدمت شما پرش کنید اگه شرایط مناسبو داشتید خواهم پذیرفتتون در غیر این صورت
شما رو به خیر و مارو هم به سالمت
زبونمو براش در آوردمو گفتم:
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ماه رمان | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.