این رمان حذف شد.
دامن بلند مشکی رنگش را بالا گرفت و وارد مرغدانی شد.
به خدا که این جماعت مثلاً عزادار فقط محض آتو گرفتن اینجا بودند و یکی هم این جوانک فامیل شده که ای کاش فامیل نبود… فامیل بدتر از غریبه!
این رمان حذف شد.
دانلود رمان آشوب
این رمان حذف شد.
نویسنده: رویا رستمی
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: 483
بخشی از داستان:
دامن بلند مشکی رنگش را بالا گرفت و وارد مرغدانی شد.
دلش نرفته بود برای آن چهار، پنچ تا تخم مرغ درشت، دلش کمی آرامش میخواست بدون روبهرو شدن با آدمهای مزاحمی که تنهاییاش را غارت میکردند.
روی چهارپایه کوچک و چوبی نشست و خیرهی مرغ تپلی شد که تخمهایش را آنچنان زیر بالهایش گرفته بود
انگار قرار دزدی در کار است آن هم از مرغی که فردا یا شاید هم پس فردا جوجههایش سر از تخم در میآورند.
-شادان، شادان!
اخم درهم کشید. خدایا! آرامش نداشت؛ خب لامصبها بگذارید به درد خودش بمیرد!
از مرغدانی بیرون زد و گفت:ها طیبه چیه؟
طیبه دختر ریز میزه سبزه رویی که لبخندهایش زیادی جذاب بود تند و فرز النگوهای طلایی که به مدد این چند سال کار کردنهایش در خانهی فرهادخان ابدالی خریده بود را
زیر لباس آستین بلندش زد و گفت: فروزان خانم باهات کار داره.
حیاطشان زیادی بزرگ بود؛ باید از این سر میزدی تا به ساختمانها برسی.
هوای گرم مهر ماه… عرقش را در آورده بود. با طیبه هم قدم شد و نرسیده به ساختمان نگاهش گوشه شد به مردی که یک هفته بود کنگر خورده قصد برداشتن لنگر لعنتیاش را نداشت؛ و خدایا نگاهش! چرا از این مرد جوان زیادی خوشپوش با آن چشمان سبز این همه میترسید؟
سر دزدید. حوصلهی خط و نشانهای آن نگاه سبز را نداشت…
به خدا که این جماعت مثلاً عزادار فقط محض آتو گرفتن اینجا بودند و یکی هم این جوانک فامیل شده که ای کاش فامیل نبود… فامیل بدتر از غریبه!
طیبه لپ گل انداخت و تندتند مو داخل فرستاد و پا تند کرده جلو رفت و گفت: سلام آقا فردین، خوبین؟
این رمان حذف شد.
پیشنهاد سایت ماه رمان:
دانلود رمان شرکت عشق برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان پلیس بازی به شرطه عاشقی برای کامپیوتر و اندروید
دانلود رمان عاشقانه
باکس دانلود
پاسخ دهید!